زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

۴۵۶ مطلب با موضوع «ادبی نوشت» ثبت شده است

سلام بر مهدی موعود

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۴ ق.ظ

وبلاگ چتر وارونه نوشت

بیا و امشب 

برایم دعا نکن....

بگذار خدا من را عذاب کند ....

اصلا دعا کن خدا من را محو کند....

دیگر نمی خواهم مانع ظهور تو باشم....

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

شبهات انقلاب ...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۶ ق.ظ

وبلاگ طلبه جوان نوشت

با سلام خدمت دوستان عزیز ...

از اینکه نتونستم پست جدیدی رو تو وبلاگ بذارم از همه معذرت می خوام ولی به پیشنهاد یکی از دوستان سوال و جواب مطرح شده بین بنده و یکی از مخاطبان گرامی به نام خانم رخساره در مورد انقلاب اسلامی که بیشتر شبیه به شبهات بود رو در قالب این پست بدون کم و زیاد مطرح می کنم ؛ شاید مفید فایده واقع بشه !

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

طرحی برای دل خودت...*تا یک هفته پست ثابت*

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۵۲ ق.ظ

وبلاگ یامهدی ادرکنا نوشت

به نام خداوند ستار العیوب

سلام دوستان

از امروز یعنی12شعبان تا روز23ماه مبارک رمضان یعنی شب قدر، تنها40روز زمان باقی مانده.

بیایید حتی اگر شده در دقایق 90، تصمیم بگیریم شب قدری متفاوت داشته باشیم...با آمادگی درِ خانه ی خدا را بزنیم.... و بیایید این بار دل مولایمان را با عمل نکردنهایمان به گناهان و لذتهای دنیا (که شاید گاهی عادتمان شده) بدست آوریم و تمام تلاشمان را بکنیم تا "هیچ" گناهی مرتکب نشویم حتی اتلاف وقت.... همین و بس.*

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ای نقطه شروع شفق...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۴۸ ق.ظ

وبلاگ ناگفته های یک بسیجی نوشت

ای نقطه شروع شفق،
و ای مجری حق!
میلاد تو، قصیده بی انتهایی است که تنها خدا بیت آخرش را می داند؛
بیا و حُسن ختام زمان باش!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

اگر یقینش از آن محکمتر بود بر هوا راه مى رفت...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ق.ظ

وبلاگ اخلاق وحیانی نوشت

(داستان غیر واقعی است)

یکی هست در محله ما....
ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ...
ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺁﺵ ﻧﺬﺭﯼ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺒﺮﻧﺪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ
ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺷﺒﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﺮﺩ
ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﮐﺮﺩﻩ...

سوالی که برام پیش اومد اینه ﻭﻟﯽ ﭼﺮﺍ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺍﺯﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭلی فاحشه ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺠﺪﯼ ﺑﻪراه راست هدایت نشد 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی 5

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۷ ق.ظ

وبلاگ آن روز ها نوشت

قبل از مراسم صبحگاه ، - یعنی اولین و آخرین مراسم صبحگاهی که من اجرایش کردم- یک رزمنده ی بجنوردی به نام آقای غیاثی(قیاسی) پیشم آمد و گفت من قاری قرآن هستم ! او با اکثر رفقای طلبه ما آشنا بود و گفت  دوست دارم قرآن صبحگاه رامن قرائت کنم . من هم بلافاصله بی آنکه صدا و قرائت او را آزمایش کنم، قبول کردم. ولی همینکه پشت تریبون و در برابر جمعیت چند هزاری قرار گرفت خودش را باخت . صدای نه چندان خوبش ، به همراه دستانش لرزید و هیچکس نفهمید که او چه می خواند. با اشاره ی من «صدق الله » خواند و قرائت را تمام کرد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

امان از تنهایی هایِ امروز....!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۵۵ ق.ظ

وبلاگ آپاندیس قلم نوشت

[تا حالا احساس تنهایی کردی؟]

برای بسیاری از ما پیش آمده است که در لحظاتی از زندگی احساس تنهایی می‌کنیم و هی با خودمان می‌گوییم: 
«چقدر من تنها هستم یا گاهی خودمان را مثلا به آن راه می‌زنیم که از پذیرش تنها بودن فرار کنیم.»

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی 4

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۳ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

 همزمان با طلوع آفتاب ، اتوبوس ها در منطقه ی «چنانه» (سایت چهار و پنج ) متوقف شدند راننده های اتوبوس طبق معمول عجله داشتند و دنبال این بودند که از مسئولان لشگر برگه ی خروج از منطقه بگیرند. آنها مرد سی ساله ای را که تیپش به فرماندهی می خورد دوره کرده بودند و با ادبیات مخصوص خودشان! می گفتند «داداش ، جون مادرت ، ما رو علاف بیابونا نکن!کار و زندگی داریما» 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خاطره امام خامنه ای از امام راحل

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ب.ظ

وبلاگ لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است

این مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و امامان پس از اوست،که در ماه شعبان مى‏خواندند:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

پسران حیران و سرگردان کوی دوست!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ق.ظ

وبلاگ خاطرات چادر مشکی نوشت

نظر نوشته شده توسط : حیران و سرگردان کوی دوست!

"نمیدانم ،اولین پستتان را انتخاب کردم که کسی دیگر نبیند آبروی برادران و خواهران ما آبروی خود ماست(اول بگویم که من پسرم) و من هرگز دوست ندارم کسی را جلوی دیگران سرزنش کنم

نمیدانم شاید من سخت گیرم ولی این بار حرفم را بدون تکلف و صریح به شما به عنوان نماینده خواهرانی که داعیه کار فرهنگی دارند میگویم، تا باشد که به جرم گنگ بودنش دیگر از جواب طفره نروند

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

رزق خاصّ دوستان حسین(ع)

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۵۴ ق.ظ

وبلاگ حوزه علمیه خواهران نوشت

 حرف بعضی از آدم ها، «برو» دارد؛ یعنی بانفوذ است. اگر پیش کسی رو بیندازند، رویشان را زمین نمی زنند و اگر واسطه ی کاری شوند، کار بر زمین نمی ماند. بعضی ها آبرویشان نزد مردم آنقدری است که ضامن یک چک بشوند و بعضی آنقدر است که با یک گرو گذاشتن «موی سبیل»شان برای آدم ها ضمانت می کنند و بعضی آنقدر که آخرت دیگران را.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی 3

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

من برای اولین بار بود که به مقر لشگر نصر می آمدم . همانجا فهمیدم که این لشگر سالها است که در اینجا مستقر است و اماکن و سوله های بزرگی  احداث کرده است. برای نماز مغرب به نمازخانه ی لشگر که سوله ی بزرگی بود رفتیم و بعد از نماز روحانی سیدی هم به نام آقای حسینی روضه خوانی کرد و اقای حقیقی همان همراه روشندل ما نوحه خوانی کرد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

انفاس درونی انسان

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ

وبلاگ نخلستان نوشت

رسیدن به خدا

ابعاد درونی انسان را به لحاظ کارکرد می توان به دو قسم متفاوت تقسیم کرد. الف: نفس الهی (نفس مطمئه) و نفوس شیطانی(نفس اماره). هر کدام از این انفاس کارکرد و فعلیت جداگانه ای را خواهند داشت،که موجبات شکل گیری شخصیت افراد را هم رقم می زند. بلکه این انفاس درونی انسانها طبق خواسته ها و انگیزش هایی که ایجاد می کنند؛ سعادت یا شقاوت افراد را هم به عرصه ظهور و بروز می رسانند. البته نمی توان مدعی شد که قوی شدن یا پروراندن هریک از انفاس درونی انسان امری اختیاری و گزینشی صرف بوده و در انتخاب و گزینش، دست بشر بسته می باشد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

توصیه های استاد مرحوم اسماعیل دولابی

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۲ ق.ظ

وبلاگ چتر وارونه نوشت

توصیه هایی از بزرگان در مسیر زندگی مشاهده می کنیم که گاهی با عمل به آنان میتوانیم سالها به جلو بیافتیمراه اندیشیدن,و پیمودن را به ما می آموزند.

در این بخش توصیه استاد اسماعیل دولابی را مشاهده کنیم.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

بهترین عاشقِ دنیا...!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۴ ق.ظ

وبلاگ آپاندیس قلم نوشت

[تقدیم به متولّدین خرداد ماه] 

آری ماجرا این است:
با من بمان در رؤیایِ عشق
تا بهترین عاشقِ دنیا را برایت به نمایش گذارم...!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

آمده بودم بگویم من یاغی نیستم

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۸ ق.ظ

وبلاگ این روزها نوشت

استاد ما داستانی نقل می‌کرد که برای من بسیار جالب و درس آموز بود. ایشان می‌فرمود: روزی مرحوم آخوند کاشی (رحمه الله) مشغول وضو گرفتن بود که شخص با عجله آمد، وضو گرفت، به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد. با توجّه با این که مرحوم آخوند . خیلی مؤدّب وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می‌آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود. به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

چه دعایی کنیم؟

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۱۷ ق.ظ

وبلاگ حوزه علمیه خواهران نوشت

ما آدمها، گاهی وقتها، بی آنکه بدانیم، دعایی می کنیم که در ظاهر خیلی خوب و پر خیر است، اما در واقع به ضرر ماست. روایت زیر از امام رضا (علیه السلام) که مرحوم آقا مجتبی تهرانی آن را نقل می کند، بسیار جالب و خواندنی است:

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

آیا شما برای ادامه حیات به کفشهای نو نیاز دارید؟

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۱ ق.ظ

وبلاگ یا مهدی ادرکنا نوشت

شخصی برای خریدن کفش نو راهی بازار شد. در راسته ی کفش فروشان انواع مختلفی از کفشها وجود داشت که او می توانست هر کدام را که میخواست طبق علاقه اش انتخاب کند.

فروشنده حتی چند جفت هم از انبار آورد تا او آزادی بیشتری برای تهیه کفش دلخواهش داشته باشد.

مرد یکی یکی کفشها را امتحان کرد، اما هیچکدام را باب میلش نیافت. هر کدام را که می پوشید ایرادی بر آن وارد می کرد. بیش از ده جفت کفش دور و برش چیده شده بود و فروشنده با صبر و حوصله ی هر چه تمام تر به کار خود ادامه می داد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

مکاشقه شیطانی

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۲۹ ق.ظ

وبلاگ این روزها نوشت

علی اکبر مهدی‌پور در کتاب «اجساد جاویدان» به نقل از آیت‌الله زرآبادی می‌نویسد: در روزهایی که در قزوین امام جماعت بودم مدّتی به سیر و سلوک پرداختم، و به قدری پیش رفتم که پرده‌ها از جلو چشمم برداشته شد، دیوارها در برابر من حایل نبود، وقتی که در خانه نشسته بودم، رهگذرها را در کوچه و خیابان می‌دیدم. روزی به من گفته شد: حال که به این مقام رسیده‌ای، اگر بخواهی به مدارج بالاتر و مقامات والاتر برسی، فقط یک راه دارد، و آن ترک اعمال ظاهری است.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خوشبختی همه

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۳۲ ق.ظ

وبلاگ خاطرات چادر مشکی نوشت

باید برای خوشبختی همه خوشحال باشم

من باید شاد باشم که فلان دوستم کسی را پیدا کرده بعد از آن شکست عشقی عجیب غریبش ! حتی گریه ام هم بگیرد! بگم نمیدونم چرا این قدر خوشحالم اصلا معنی ندارد آدم برای عاشق شدن دوستش این قدر خوشحال باشد ولی من خوشحالم به اندازه ی همه ی ستاره های آسمون!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر