چرا بعضی از علما کمتر در هیات مذهبی حضور دارند ؟

وبلاگ"پیک سحر"نوشت

   چرا بعضی از علما کمتر در هیئات مذهبی حضور دارند ؟

تا حالا چندین بار ازسوی جوانان هیئتی با این سوال مواجه شده ام که چرا بعضی از طلاب و روحانیون کمتر به صورت هفتگی و منظم درهیات عزاداری حاضرمیشوند؟(چه به عنوان مستمع و چه به عنوان سخنران و ...). در مورد موضوع ارتباط طلاب و علما با هیئات نظرات متفاوتی وجود دارد که از منظرهای مختلفی نگاه شده است .به نظرم در رابطه با این بحث چند نکته را میشود بیان کرد:

هور شمالی 2

وبلاگ"آن روزها"نوشت

بهمن ماه 1362  بیش از سه ماه بود من که از حوزه ی علمیه ی زنجان به مشهد منتقل شده بودم آن ایام همواره در کلاس درس به فکر جبهه ها بودیم از یک سو نمی توانستیم درس را رهاکنیم و از سوی دیگر نمی خواستیم  نسبت به دفاع  از کشوربی تفاوت باشیم.  قاعده ی «الجمع مهما امکن اولی من الترک» را هنوز یاد نگرفته بودیم ولی می خواستیم به آن جامه ی عمل بپوشانیم ! این مسأله دغدغه ی اصلی جوانان درسخوان و انقلابی بود که بتوانند به جمع هردو وظیفه موفق شوند.

فاین تذهبون؟

وبلاگ"تکاپوی انتظار"نوشت

ما داریم چه کار می کنیم؟ اصلن این چه وضعش است؟ صبح از خواب بلند می شویم و می رویم سرکار و غروب می آیم خانه و شام می خوریم و می خوابیم و اسمش را گذاشته ایم زندگی؟ این همه تعارض درزندگی، چطور بعضی ها را دیوانه نمی کند؟

ماهواره می خریم و انتظار داریم کسی از کسی طلاق نگیرد؟ سرو ته لخت از خانه بیرونی می آییم و عشوه گری می کنیم و انتظار داریم کسی به ما نگاه نکند و اگر نگاه کرد .. مردم چقدر هیزند؟

ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری

وبلاگ"هیئت اباصالح"نوشت

 ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری

امنیت نیست ، از این کوچه سریع تر بگذر

دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد :

دوش می آمد و رخساره … نگویم بهتر!

تفاوت زن و مرد...

وبلاگ"اخلاق وحیانی"نوشت

....چندزنى براى یک مرد مى‏توانسته امتیازى شمرده شود، اما چندشوهرى هیچ وقت براى زن امتیازى نبوده و نخواهد بود. علت این تفاوت این است که مرد طالب شخص زن است و زن طالب قلب مرد و فداکاریهاى او.

اعتماد مجازی ممنوع...!

وبلاگ"آپاندیس قلم"نوشت

[بعضی خبر ها خبر نیست! تبره: «ت ب ر»]

برای شناخت آدم ها به مهمانی نمی رم 
برای دیدنشون به پروفایلشون سر نمی زنم 
دنیای حقیقی و مجازی نداره 
به آدم ها بعد از آمدن از آرایشگاه اعتماد ندارم 
سعی می کنم یه روز صبح زودتر از خورشید بلند بشم برم در خونه دوستم تا بهش: 
«صبح به خیر بگم...!» 

حسنی نگو یه دسته گل

وبلاگ"شهیدان"نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

  

 یکی بود ، یکی نبود، توی ده شلمرود ، نوجوانی به نام حسنی زندگی می کرد که تمام بچه های محله از جمله قلقلی، فلفلی و حتی مرغ زرد کاکلی، «حسنی نگو یه دسته گل» صدایش می زدند، اما خود حسنی دیگر اصلا دلش نمی خواست که  آن قدر بچه مثبت باشد و از اینکه دوستانش او را «یه دسته گل» صدا می زدند، بسیار ناراضی بود،چون فکر می کرد که دسته گل بودن دیگر خیلی وفت است که دِمُده شده است! به همین دلیل تصمیم گرفت برای تنوع هم که شده، کمی به گذشتۀ کثیفش برگردد!

خوشی ها و ناخوشی های زندگی با یک طلبه

وبلاگ"نامه های حوزوی"نوشت

زندگی با یک طلبه خوشی ها و شیرینی های خاصی دارد و البته سختی ها و رنجهایی را نیز دارد برخی از دختران با آگاهی از خوشی ها و ناخوشی ها زندگی با یک طلبه را انتخاب میکنند و برخی دیگری آگاهی نسبی هم به این وضعیت ندارند از این رو ممکن است بعدها دچار مشکلات و سختی های بیشتری شوند سعی میکنم به چند نکته در این زمینه اشاره کنم.

خوشی های زندگی با یک طلبه

خدایا، باهمۀ وجود غلط کردم.

وبلاگ"شهیدان"نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد شیخ حسین انصاریان می گوید: قبل از انقلاب ، واعظ خیلی معروفی بود که هر جا منبر می رفت، مردم زیادی پای منبرش می نشستند و مجلسش جای سوزن انداختن نداشت.

خیلی هم به من محبت داشت و مرا زیاد به منزلش دعوت می کرد.آن وقت، ساعتی با هم می نشستیم و حرف می زدیم و گاهی درد دلی می کردیم.

کسی که نیکو بیندیشد ، دستخوش لغزش نمی شود

وبلاگ"تمنای وصال"نوشت

فکر در نعمتها ، عامل حب به خدا است .

فکر در ضعفها ، عامل توکل است .

فکر در تاریخ ، عامل عبرت است .

فکر در مفاسد اخلاقی ، عامل تهذیب است .

فکر عبادتی است بی ریا ، زیرا پیدا نیست تا ریا بردار باشد .

گناه شناسی استاد قرائتی

روز مادر مبارک

وبلاگ"شهیدان "نوشت

از دامن زن مرد به معراج رود       بر دامن مادر شهیدان صلوات

مادر پول و طلاهاشو که داد. از در ستاد پشتیبانی جنگ خارج شد.

مسئول مربوطه فریاد زد: مادر رسیدتون!

مادر خندید و گفت: من برا دادن دوتا پسرم هم رسید نگرفتم...

سینما

وبلاگ"نخلستان"نوشت

چند روز پیش که از کنارسینما عبور می کردم جمله ای بر سردر سینما حک شده بود که دقایقی دید چشمانم را از منظره ها دزدید. و مانند یک میخ که با چکش آن را بر زمین یا دیوار بکوبند مرا به زمین میخ کوب کرد. چقدر جمله گیرا و با معنایی نصب شده بود.

دوستی از نظر ارسطو

وبلاگ"تمنای وصال"نوشت

دوستی از نظر ارسطو

1. دوستی های سود آور :

پایین ترین مرتبه دوستی آن است که آدمیان را نه به خاطر خود آن ها بلکه به دلیل سودی که

به ما می رسانند دوست داشته باشیم .

2. دوستی های لذت آور :

ماه

وبلاگ"تکاپوی انتظار"نوشت

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

آه از آیینه کـــه تصویـــر تـــو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

آزادی...

وبلاگ"یاوران اباصالح"نوشت

چندی قبل توی این دنیای بی در و پیکر اینترنت! یه نوشته ای منتشر شد به نام دکتر شریعتی که البته برای ایشون نبود! نوشته این بود:
"خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی چــــه آزادانه فریاد میزدنن آزادی...آزادی!
و عابری خسته میپرسد آزادی چند؟؟؟؟
و من عابری را دیدم که میپرسدآزادی کجاست؟؟؟؟
راننده گفت :رد کردی آزادی قبل انقلاب بود!"

شما با نامه های خدا چه می کنید؟!!!!

وبلاگ"این روزها"نوشت

مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد… فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.

تلاش جریانی بدعت گذار برای انحراف در مسیر هیئت ها / هیئتی ها مراقب باشند!

وبلاگ"هیئت اباصالح"نوشت

دشمن پس از ناکامی اش در جنگ سخت به جبهه جنگ نرم روی آورد و در این راستا نیز «عقیده و مذهب» مردم را به عنوان محکمترین دژ در برابر اهداف شوم خود حس کرد.

متهم: من؛ شاکی: من!

وبلاگ"حوزه علمیه خواهران"نوشت

بیشتر اوقات عقب می اندازمش. البته از عقب انداختنش هم می ترسم. کسی از فردایش خبر ندارد؛ عقب افتادن شاید برابر هرگز اتفاق نیفتادن باشد! این خیلی بدتر است! وقتی وقت باز و خلوتی پیدا می کنم، می دانم که وقتش است: وقت محاکمه ی خودم.

کمی هم آرام تر !

وبلاگ"پیک سحر"نوشت

     کمی هم آرام تر !

... به مناسبتی ، هنگام نمازمغرب و عشا درمحضرمبارک رهبر انقلاب بودیم که ایشان بعد ازنماز،اظهارلطف و تفقدی فرمودند و وقتی جلو رفتم ، چند کلمه گفتند وبعد از مقدمه چینی دقیقی ، تاکیدکردندکه نقدوبیان آزادانه مسائل ،خصوصا درقالب طنز ،خوب است، اما مراقب باشید که ارکان انقلاب لطمه نخورند وآن وقت ازآقای هاشمی رفسنجانی(و بزرگوار دیگری که همان روزها از ایشان هم نوشته بودم) نام بردند و گفتند (( این ها ارکان انقلاب هستند و باید ملاحظه کنید ))... 

هور شمالی

وبلاگ"آن روزها "نوشت

در دوازدهمین روز فروردین امسال برای اولین بار پس از 30 سال، پایم به منطقه ی هور شمالی  افتاد. تالابی که شمالی ترین نقطه ی رهایی عملیات خیبربود.  آبراه های دل انگیزو نیزار های سر سبزی که یاد آور عملیات خیبر بودند. این منطقه را هیچوقت فراموش نکرده و نخواهم کرد. و بعضی شب ها در رؤیا ها به آنجا سر می کشم و در بیداری نیز هرگاه عملیات خیبر را تصور می کنم نا خود آگاه ان آبراه های عجیب و شگفت اور در ذهنم ترسیم می شود.