زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

۴۵۶ مطلب با موضوع «ادبی نوشت» ثبت شده است

حسادتِ بدونِ مرز در انسان ها...!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۵ ق.ظ

وبلاگ آپاندیس قلم نوشت

حیوانات برای دستیابی به نعمات مختلف وارد میدان مبارزه و رقابت با یکدیگر می شوند اما این مبارزه جویی هر بار صرفا بر اثر کمبود غذا یا نیاز جنسی رخ می‌دهد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

آبی ترین بهانه ی دنیای من سلام

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۳ ق.ظ

وبلاگ تکاپوی انتظار نوشت

یابن الحسن،مولای مهربان غزل های من سلام

سمت زلال اشک من،آقای من سلام

نامت بلند و اوج نگاهت هیشه سبز

آبی ترین بهانه ی دنیای من سلام

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خلخال ها و جاهلیت مدرن !

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ق.ظ

وبلاگ حوزه علمیه خواهران نوشت

وارد واگن های مترو که میشی انگار وارد یه دنیای دیگه ای شدی!! دختر بچه های کم سن و سال که جوانی و شادابی خود را با یک لایه ی بسیار ضخیم از لوازم آرایش پوشانده اند. مگر این ها چند سال دارن؟!!

با بعضی هایشان که سر صحبت را باز می کنی یا در رفتارها و عملکردهایشان دقت می کنی، می بینی که رنج سنی بین 13-25 ساله هستند! اوج جوانی و زیبایی خدادادی اما صد حیف که خود ، این زیبایی خدادادی را کنار گذاشته اند و با پودرها و دیگر لوازم آرایشی خود را بزک کرده اند.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

پنجاه سال دیگر...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۱ ق.ظ

وبلاگ جای خالی نوشت

پـرشــور پـر شــراره پنـجاه سال دیگـر

عاشق‌تر از هماره پنجاه سال دیگر

***

در گنـجـه می گـذارم دل را کـه نـو بمــانـد

تا لحظــه قــرار ِ پنـجاه سـال دیگــر

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارمنی انقلابی! (سالروز ورود آزادگان)

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ق.ظ

وبلاگ ستارگان نوشت

یک اسیر عراقی نقل می کرد، در عملیاتی سرلشکر ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه هفتم عراق می بیند یکی از درجه دارهایش یک اسیر ایرانی را به باد کتک گرفته و دست بردارش نیست.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

آنا یوردوم زنگان

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۸ ق.ظ

وبلاگ گعده های دوستانه نوشت

ایله گورورم کی اون ایکی ایلدن سونرا گرک بیرده قایدیب زنگانا گلم و ئوز وطنیم و وطنداشلاریملان یاشاییب و اونلاریلان گیچینم. آما دوزی بودور کی قومداندا ال چکیب گلماخ بیر آز چتین گلیر و من چوخ قورخورام. هرچند کی چوخ چالیشیرام کی بو قورخونی سیندیریب و ئوز ایستدیگیمه (کی زنگانا گلماخدی) چاتام.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

عاشقمی؟؟؟

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۱۰ ق.ظ

 وبلاگ حوزه علمیه خوهران نوشت

قهر بودیم ، در حال نماز خوندن بود ..
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ورنشسته بودم
کتاب شعرش و برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هرکس ساپورت نپوشه احمقه!!!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ

وبلاگ معبر سایبری فندرسک نوشت

روزی روزگاری پادشاه معلوم الحالی بود که به دوختن و پوشیدن لباس های تازه خیلی علاقه داشت. برای همین دستور داد هرکس بهترین لباس رو براش بدوزه پاداش خوبی به اون خیاط بده.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ماجرای گردان زنان غواص!!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۴۹ ق.ظ

وبلاگ پرده اسرار نوشت 

وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به گردان حضرت زینب (سلام الله علیها) بروی.
شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب (سلام الله علیها) متعلق به خواهران است به شدت با این امر مخالفت کرد و خواستار اعزام به گردان دیگری شد اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی 11

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۳۳ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

پس از آن غوغای شور انگیز هر یک از گردان ها در محل استقرار خود  نماز مغرب  را به جماعت خواندند و پس از نماز نوای دعا های دستجمعی در فضا پیچید. بچه ها با برپایی دعای توسل برای پیروزی رزمندگانی که آن شب می خواستند عملیات والفجر6 را شروع کنند دعا کردند. بعد از دعا آمدیم تا آماده ی حرکت شویم، ولی فرمانده به من گفت حالا امشب را خوب بخوابید.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

به ما نگفتند...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۱ ق.ظ

وبلاگ تکاپوی انتظار نوشت

افسوس معلم ریاضی هیچگاه حساب روزهای نبودن و بی کسی تورا نگفت
معلم انشا هیچوقت نگفت که از محبت به تو انشا بنویسیم

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

یک توصیه

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ق.ظ

وبلاگ هیئت اباصالح نوشت

˙·٠•♥

شخصی خدمــت آیت الله العظمی اراکـــی آمد و گفت : آقا مــــرا یک نصیحتـــی بفرمایید
آقا فرمودند : شغلتــــ چیست؟
گفت : نجــــــار هستـــــم
آقا فرمودند : یک در بســـــاز بگذار جلـــــــوی قلبت و هیـــچ کس را جـــز خـــدا راه نده ...

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خاکریز خاطرات

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۸ ق.ظ

وبلاگ چتر وارونه نوشت

خاکریز خاطرات

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

آقا نشد که لایق دیدارتان شوم...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۶ ق.ظ

وبلاگ تکاپوی انتظار نوشت

عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم              آقا نشد که لایق دیدارتان شوم

غفلت بساط کرد سر راه طفل دل                  وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم

اصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم             چیزی نداشتم که خریدارتان شوم

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

سر به مهر

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ق.ظ

وبلاگ خاطرات چادر مشکی نوشت

سر به مهر را ببینید اگر گاهی دلتان لرزیده

اگر یک روز خجالت کشیدید حرفتان را بزنید 

اگر آدم ها را به خاطر اعتقادشان مسخره کردید

سر به مهر را ببنید اگر شده که یه روز رو به آسمان گریه کردید و شرمنده ی خدا شدید 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

عذاب قبر ستم کننده به فرزند حضرت زهرا (س)

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۶ ق.ظ

وبلاگ نوشته های یک پسر قمی نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

سید جلیل و عارف گرانقدر ، سید محمد علی عراقی ، از معدود کسانی می باشد که خدمت حضرت صاحب الامر (عج) رسیده اند.[ایشان] می گوید :

در ایام جوانی در یکی از روستاهای عراق ، ساکن بودم. در آن ایام شخصی را می شناختم.وفات نمود.او را در مقبره ای که در نزدیکی خانه ی ما بود ، دفن نمودند. از همان شبی که او را دفن نمودند به مدت چهل شب ، در وقت مغرب آتشی از قبر نمایان می شد و ناله ی جانسوزی از آن قبر به گوشم می رسید. در یکی از شب ها چنان ناله و فزع آن شخص شدت پیدا کرد که از شدت ترس ، لرزه بر اندامم مستولی شد ، به گونه ای که نتوانستم خود را نگه دارم و نزدیک بود که حالت غش بر من عارض شود.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

عالمی دیگر، آدمی دیگر...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۱۴ ق.ظ

وبلاگ جاماده ام تنها نوشت

ماجرا را از برادرم پنهان کرده بودم، وقتی به او گفتم، دیدم او از من جلوتر است؛ من از زبان دایی شنیده بودم، اما برادرم همه چیز را بی کم و کاست از بابا پرسیده بود. هم درباره‌ی این که در خانه چه رفتاری داشتند و چه می‌کردند، هم از نوع کارها و رفتارشان بیرون از خانه، هم راجع به شکل نشست و برخاست‌ها و رفتارشان در جلسات. از بابا حتی درباره‌سکوت او هم پرسیده بود، پدرم علی(ع) همه چیز را درباره رسول خدا(ص) برای برادرم حسین شرح داده بود.*

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

در شگفتم

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ب.ظ

وبلاگ ماه طلا نوشت

در شگفتم از کسی که از غذا بخاطر ضررش پرهیز میکند اما از گناه بخاطر عقوبتش پرهیز نمیکند

درشگفتم از متکبر فخر فروشی که از نطفه ای آفریده شده ولاشه ی گندیده ای خواهد شد

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی10

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

 سرنشینان اتوبوس خوابیده بودند.طلوع فجر صادق بود که من از خواب بیدار شدم واز درون اتو بوس نگاهی به بیرون انداختم دیدم که اتوبوسها ی دیگراز حرکت باز ایستاده و بچه ها به سرعت پیاده می شوند . این شتاب به خاطر این بود که اتوبوس ها می بایست قبل از روشن شدن هوا منطقه را ترک کنند تا دشمن از حضور این همه نیرو در این منطقه اطلاع پیدا نکند.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

شوریده ای به نام حداد

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۷ ق.ظ

وبلاگ این روزها نوشت

جناب سالک پرهیزکار حاج عبدالجلیل محیی (سلمه الله) می فرمود : روزی از ایشان چیزی خواستم که بنویسند تا در زندگی همراه داشته باشم . ایشان اینطور مرقوم فرمودند : " بسم الله الرحمن الرحیم . یا اخی ! اجعل همک هماً واحدا! . والسلام علیکم . سید هاشم " . سید هاشم حداد (ره) کوره ای از آتش حب الهی بود . اصلاً کوره و آتش و حب و الله و سید هاشم مراعات نظیر بودند . معلوم نیست در چه عالمی بود وقتی که می فرمود : عشق همه چیز را می گیرد . حتی اوهام را از بین می برد .

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر