زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

شوریده ای به نام حداد

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۷ ق.ظ

وبلاگ این روزها نوشت

جناب سالک پرهیزکار حاج عبدالجلیل محیی (سلمه الله) می فرمود : روزی از ایشان چیزی خواستم که بنویسند تا در زندگی همراه داشته باشم . ایشان اینطور مرقوم فرمودند : " بسم الله الرحمن الرحیم . یا اخی ! اجعل همک هماً واحدا! . والسلام علیکم . سید هاشم " . سید هاشم حداد (ره) کوره ای از آتش حب الهی بود . اصلاً کوره و آتش و حب و الله و سید هاشم مراعات نظیر بودند . معلوم نیست در چه عالمی بود وقتی که می فرمود : عشق همه چیز را می گیرد . حتی اوهام را از بین می برد .


یکی از شاگردان او می گفت : اگر از آثار اذکار خاص و طی الارض و خوارق عادات و کرامات می پرسیدیم نهی مان می کردند و می گفتند : به مبدا بچسبید.وقتتان رابااین چیزها تلف نکنید . اینها راباید بگذارید وبروید . آیت الله کمیلی(حفظه الله) در خصوص سوزوگداز و سرخی سینه ی سیدهاشم حداد(ره) واحراق زیادی که داشت می فرمایند : این حالت برای بزرگان زیاد پیش می آید . آن آتش عشقی که درون ایشان شعله ور بود اقتضا می کرد بدن را هم گرم کند . بدن هم آن داغی را به خارج از قلب سرایت می داد . علامه طهرانی(ره) می فرمودند : تقریباً تا آخر عمر شبها خواب نداشتند . ابتدای شب کمی استراحت می کردند شپش بیدار شده وضو می گرفتند و چهاررکعت نماز بدان کیفیت انجام می دادند آنگاه روبه قبله در حال توجه وخلسه، مدتها می نشستند ودرحال توجه وتفکرتام بودند . " خلسه " . چه عبارت عجیبی . ساعتها در " خلسه " بود . مرحوم قاضی(ره) ساعتها بلکه روزها در " خلسه " بود . برای ما این عبارتها حیرت آور است اما برای اهلش که با آن مانوسند آشناست و مایه ی قرب . جناب حاج موسی محیی (سلمه الله) که از طفولیت در منزل حداد (ره) رفت وآمد داشتند شیرین ترین وبهترین لحظه ها را استماع مناجات شبانگاهان سید حداد (ره) می دانند .
آیت الله کشمیری(ره) می فرمود : سید هاشم صمد بود ، صمد بود ، خیلی پُر بود . باز می فرمودند : روزی خدمت ایشان بودم . در حالیکه چشم بر زمین دوخته بودند این آیه را خواندند : (( قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین )) . سپس حقایق این آیه ی شریفه را با تفسیری برتر و بالاتر از مطالبی که ملاصدرا در کتاب اسفارش آورده است بیان کردند . عرفای حقه ظرف علوم میشوند . علوم الهی . یعنی همه علوم . حالا فرق نمی کند که آیت الله و علامه باشی یا تا سیوطی خوانده باشی . آیت الله بهجت(ره) می فرمود : حداد ، دریا بود . سید علی حداد نوه ایشان می گفت : زمانی که در نجف اشرف برای دیدار آیت الله سید محسن حکیم(ره) می رفتند شاگردان آیت الله پرسیده بودند : آیا آن شخص امام زمان(عج) است ؟ و به سید هاشم اشاره می کردند و آیت الله گفته بود : نه ! او سرباز امام زمان(عج) است . بله . سید هاشم امام زمانی بود . ذکر " یاصاحب الزمان" از دهانش نمی افتاد آن هم چه یا صاحب الزمانی !!! از ته دل ! از همان حضور نزدیک و متحد با آن حضرت ! رنگ به رنگ می شد وقتی " یا صاحب الزمان " می گفت . می گویند وقتی به طهران تشریف آورده بودند و برای امری حوالی دانشگاه تهران رفته بودند خیلی مبتهج شدند و فرمودند : عجب نفوس قابله و مستعده ای از جوانان دراین محیط هستند . حیف است که انسان نمی تواند لب بگشاید و از اسرار و مخفیات پرده بردارد .
در خصوص معنای " توحید " که یکی از رفقایش در سفری پرسیده بود به مُهری اشاره فرمودند و می پرسند : این چیست ؟ فرد می گوید : این مهر است . تربت است . آقا می فرمایند : تو اسم مهر و تربت را روی آن گذاشته ای و آن را وجود مستقل و ذی اثری پنداشته ای . این اسم را بردار . غیر از اصل وجود چیزی نیست . " ان هی الا اسماء سمیتموها انتم واباوکم ما انزل الله بها من سلطان ان یتبعون الا الظن و ما تهوی الانفس و لقد جاءهم من ربهم الهدی " نیستند آنها مگر اسمهایی که شما و پدرانتان آنها را بدین اسمها نام نهاده اید ! خداوند بدین اسم ها حجت و برهانی را فرود نیاورده است . ایشان پیروی نمی نمایند مگر از پندار وگمان وآنچه راهوای نفوسشان بخواهد در حالیکه تحقیقاً از جانب پروردگارشان هدایت بسویشان آمده است . شما میگویید مهروتربت وبااسم وتعین مهروتربت، آنرا جدا کرده ، استقلال می دهید و از آن اثر می طلبید ، زیرا طلب بر اصل و اساس استقلال است . استقلال و عزت اختصاص به ذات خدا دارد . یعنی این اسم ها ورسم ها ونشان ها بیکاره اند وکار به دست اوست-جل وعز- . بنابراین مطلب خیلی واضح وروشن است که علت شرک مردم ، دوئیت و دوبینی است که به این اعتبارهای بی پایه وریشه ، لباس عزت پوشانده است واین حدود و قیود وماهیات را با اصل الوجود خلط کرده وعزت را از وجود دزدیده وبه این ها نسبت داده است . اگر شما اسم مهر را از روی این برداری دیگر وجود مهری نیست . تعین نیست . فقر و نیاز نیست . اینها همه مال این حدود عدمیه است و اگر اینها برداشته شود یک وجود بسیط وگسترده می ماند که آن را وجود منبسط گویند و آن نیز پس از رفع حدود ماهوی امکانی خود ، فانی در وجود حی قیوم ازلی و ابدی است . این است حقیقت توحید که شما از آن به وحدت وجود یاد می کنید ! شما مسئله را پیچ می دهید و بغرنج می کنید . مسئله بسیار ساده و واضح است . یعنی به هر چیز که می نگری اول باید " خدا " را ببینی نه آن چیز را . آنکه می گویی آن ، چشمت را کور کرده و نمی گذارد خدا را ببینی . لفظ آن را از آن بینداز ، خدا می ماند و بس . به همین دلیل بود که استاد کل سید علی قاضی(ره) می فرمود : سید هاشم چنان توحید را لمس نموده است که محال است چیزی بتواند در آن خلل وارد سازد . و به عقیده ی این حقیر ، بیان این عبارت از زبان عارفی که از صدر اسلام کسی به جامعیتی او نیامده قابل وصف نیست و ثقیل است .
حاج حبیب سماوی(ره) از شاگردان سید هاشم (ره) بود . ازسماوه که به کربلا می رفت جوانی را هم باخودش خدمت استاد برده بود که پراستعداد ولایق بود وبواسطه ارتباطش با حاج حبیب حالات عرفانی عجیب ومشاهداتی کسب کرده بود . جوان که حاج حبیب دیگر نمی توانست برایش کاری بکند به سید رازشناس(ره) گفت : مرا به مراحلی صعود می دهند که تحمل آن به سبب شدت جلال برای من سخت است . لذا ترس وجودم را فرا می گیرد واین ترس ، موجب توقفم شده ، سبب عدم حرکتم می گردد . سید حداد (ره) تا سخنان جوان را شنید با جمله ای کوتاه برای همیشه خیال او را راحت کرد : هیچ خوف نداشته باش ! هرجا که تو را ببرند من با تو بوده و در کنار تو خواهم بود . استاد یعنی این . سید هاشم حداد (ره) می فرمود : من می بینم در همه حرمهای مشرفه ، مردم خود را به ضریح می چسبانند و با التجا و گریه و دعا می گویند وصله ای بر وصله های لباس پاره ما اضافه کن تا سنگین تر شود . کسی نمی گوید این وصله را بگیر از من تا من سبکتر شوم و لباسم ساده تر و لطیفتر شود .
می گویند اواخر عمر شریف , به مسافرخانه ها می شتافت تا مگر کسی را بیابد و واقعیتها را برایش تشریح کند . او تا آخر عمر دغدغه ی بیرق را داشت . " بیرق توحید " . در این ایام بدلیل فشارهای رژیم اهریمنی بعث تردد رفقایش کم شده بود . یکی از شاگردان ایشان برای حقیر می فرمود : علی الخصوص به رفقایی که روحانی بودند تاکید کرده بود که به منزلشان تردد نکنند و قرارشان در حرم مولا اباعبدالله الحسین(ع) باشد . ( آیت الله کمیلی هم این مطلب را ذکر فرموده اند ) اما یکبار یکی از مراودین که از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی(ره) هم بود طاقت نمی آورد و به دیدن ایشان می رود . تا وارد اتاق طبقه ی بالای منزل سید هاشم (ره) میشود سربازان بعث میریزند داخل منزل . آقای حداد (ره) هم فرموده بودند : سید ... ! چند بار بگم که برای استخاره فقط در حرم سیدالشهدا(ع) رجوع کنید ! و به این شکل شر اشرار را دفع می کنند . علامه انصاری لاهیجی(ره) که خودش از شاگردان مرحوم قاضی(ره) بود برای علامه طهرانی(ره) در حرم مولا ابی الحسن الرضا (ع) نقل فرمودند که ک سید هاشم حداد(ره) وقتی به نجف آمد و در مدرسه ی هندی حجره گرفت , حجره اش حجره ی سید بحرالعلوم(ره)بود و مرحوم قاضی(ره) که به سید هاشم عنایت خاصه داشتند گاهی می فرمود : امشب حجره را خالی کن . میخواهم تا صبح بیتوته کنم . آیت اله شیخ عباس قوچانی(ره)وصی ظاهری آیت الحق سید علی قاضی(ره) می فرمود: آقا سید هاشم(ره) در بین شاگردان قاضی(ره)حالات قوی داشت و ایشان را به رفقا معرفی نمی کردند تا مزاحم حال وی نشوند .جناب سالک پرهیزکار حاج عبدالجلیل محیی (سلمه الله) می فرمود : روزی از ایشان چیزی خواستم که بنویسند تا در زندگی همراه داشته باشم . ایشان اینطور مرقوم فرمودند : " بسم الله الرحمن الرحیم . یا اخی ! اجعل همک هماً واحدا! . والسلام علیکم . سید هاشم " . سید هاشم حداد (ره) کوره ای از آتش حب الهی بود . اصلاً کوره و آتش و حب و الله و سید هاشم مراعات نظیر بودند . معلوم نیست در چه عالمی بود وقتی که می فرمود : عشق همه چیز را می گیرد . حتی اوهام را از بین می برد .

یکی از شاگردان او می گفت : اگر از آثار اذکار خاص و طی الارض و خوارق عادات و کرامات می پرسیدیم نهی مان می کردند و می گفتند : به مبدا بچسبید.وقتتان رابااین چیزها تلف نکنید . اینها راباید بگذارید وبروید . آیت الله کمیلی(حفظه الله) در خصوص سوزوگداز و سرخی سینه ی سیدهاشم حداد(ره) واحراق زیادی که داشت می فرمایند : این حالت برای بزرگان زیاد پیش می آید . آن آتش عشقی که درون ایشان شعله ور بود اقتضا می کرد بدن را هم گرم کند . بدن هم آن داغی را به خارج از قلب سرایت می داد . علامه طهرانی(ره) می فرمودند : تقریباً تا آخر عمر شبها خواب نداشتند . ابتدای شب کمی استراحت می کردند شپش بیدار شده وضو می گرفتند و چهاررکعت نماز بدان کیفیت انجام می دادند آنگاه روبه قبله در حال توجه وخلسه، مدتها می نشستند ودرحال توجه وتفکرتام بودند . " خلسه " . چه عبارت عجیبی . ساعتها در " خلسه " بود . مرحوم قاضی(ره) ساعتها بلکه روزها در " خلسه " بود . برای ما این عبارتها حیرت آور است اما برای اهلش که با آن مانوسند آشناست و مایه ی قرب . جناب حاج موسی محیی (سلمه الله) که از طفولیت در منزل حداد (ره) رفت وآمد داشتند شیرین ترین وبهترین لحظه ها را استماع مناجات شبانگاهان سید حداد (ره) می دانند .
آیت الله کشمیری(ره) می فرمود : سید هاشم صمد بود ، صمد بود ، خیلی پُر بود . باز می فرمودند : روزی خدمت ایشان بودم . در حالیکه چشم بر زمین دوخته بودند این آیه را خواندند : (( قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین )) . سپس حقایق این آیه ی شریفه را با تفسیری برتر و بالاتر از مطالبی که ملاصدرا در کتاب اسفارش آورده است بیان کردند . عرفای حقه ظرف علوم میشوند . علوم الهی . یعنی همه علوم . حالا فرق نمی کند که آیت الله و علامه باشی یا تا سیوطی خوانده باشی . آیت الله بهجت(ره) می فرمود : حداد ، دریا بود . سید علی حداد نوه ایشان می گفت : زمانی که در نجف اشرف برای دیدار آیت الله سید محسن حکیم(ره) می رفتند شاگردان آیت الله پرسیده بودند : آیا آن شخص امام زمان(عج) است ؟ و به سید هاشم اشاره می کردند و آیت الله گفته بود : نه ! او سرباز امام زمان(عج) است . بله . سید هاشم امام زمانی بود . ذکر " یاصاحب الزمان" از دهانش نمی افتاد آن هم چه یا صاحب الزمانی !!! از ته دل ! از همان حضور نزدیک و متحد با آن حضرت ! رنگ به رنگ می شد وقتی " یا صاحب الزمان " می گفت . می گویند وقتی به طهران تشریف آورده بودند و برای امری حوالی دانشگاه تهران رفته بودند خیلی مبتهج شدند و فرمودند : عجب نفوس قابله و مستعده ای از جوانان دراین محیط هستند . حیف است که انسان نمی تواند لب بگشاید و از اسرار و مخفیات پرده بردارد .
در خصوص معنای " توحید " که یکی از رفقایش در سفری پرسیده بود به مُهری اشاره فرمودند و می پرسند : این چیست ؟ فرد می گوید : این مهر است . تربت است . آقا می فرمایند : تو اسم مهر و تربت را روی آن گذاشته ای و آن را وجود مستقل و ذی اثری پنداشته ای . این اسم را بردار . غیر از اصل وجود چیزی نیست . " ان هی الا اسماء سمیتموها انتم واباوکم ما انزل الله بها من سلطان ان یتبعون الا الظن و ما تهوی الانفس و لقد جاءهم من ربهم الهدی " نیستند آنها مگر اسمهایی که شما و پدرانتان آنها را بدین اسمها نام نهاده اید ! خداوند بدین اسم ها حجت و برهانی را فرود نیاورده است . ایشان پیروی نمی نمایند مگر از پندار وگمان وآنچه راهوای نفوسشان بخواهد در حالیکه تحقیقاً از جانب پروردگارشان هدایت بسویشان آمده است . شما میگویید مهروتربت وبااسم وتعین مهروتربت، آنرا جدا کرده ، استقلال می دهید و از آن اثر می طلبید ، زیرا طلب بر اصل و اساس استقلال است . استقلال و عزت اختصاص به ذات خدا دارد . یعنی این اسم ها ورسم ها ونشان ها بیکاره اند وکار به دست اوست-جل وعز- . بنابراین مطلب خیلی واضح وروشن است که علت شرک مردم ، دوئیت و دوبینی است که به این اعتبارهای بی پایه وریشه ، لباس عزت پوشانده است واین حدود و قیود وماهیات را با اصل الوجود خلط کرده وعزت را از وجود دزدیده وبه این ها نسبت داده است . اگر شما اسم مهر را از روی این برداری دیگر وجود مهری نیست . تعین نیست . فقر و نیاز نیست . اینها همه مال این حدود عدمیه است و اگر اینها برداشته شود یک وجود بسیط وگسترده می ماند که آن را وجود منبسط گویند و آن نیز پس از رفع حدود ماهوی امکانی خود ، فانی در وجود حی قیوم ازلی و ابدی است . این است حقیقت توحید که شما از آن به وحدت وجود یاد می کنید ! شما مسئله را پیچ می دهید و بغرنج می کنید . مسئله بسیار ساده و واضح است . یعنی به هر چیز که می نگری اول باید " خدا " را ببینی نه آن چیز را . آنکه می گویی آن ، چشمت را کور کرده و نمی گذارد خدا را ببینی . لفظ آن را از آن بینداز ، خدا می ماند و بس . به همین دلیل بود که استاد کل سید علی قاضی(ره) می فرمود : سید هاشم چنان توحید را لمس نموده است که محال است چیزی بتواند در آن خلل وارد سازد . و به عقیده ی این حقیر ، بیان این عبارت از زبان عارفی که از صدر اسلام کسی به جامعیتی او نیامده قابل وصف نیست و ثقیل است .
حاج حبیب سماوی(ره) از شاگردان سید هاشم (ره) بود . ازسماوه که به کربلا می رفت جوانی را هم باخودش خدمت استاد برده بود که پراستعداد ولایق بود وبواسطه ارتباطش با حاج حبیب حالات عرفانی عجیب ومشاهداتی کسب کرده بود . جوان که حاج حبیب دیگر نمی توانست برایش کاری بکند به سید رازشناس(ره) گفت : مرا به مراحلی صعود می دهند که تحمل آن به سبب شدت جلال برای من سخت است . لذا ترس وجودم را فرا می گیرد واین ترس ، موجب توقفم شده ، سبب عدم حرکتم می گردد . سید حداد (ره) تا سخنان جوان را شنید با جمله ای کوتاه برای همیشه خیال او را راحت کرد : هیچ خوف نداشته باش ! هرجا که تو را ببرند من با تو بوده و در کنار تو خواهم بود . استاد یعنی این . سید هاشم حداد (ره) می فرمود : من می بینم در همه حرمهای مشرفه ، مردم خود را به ضریح می چسبانند و با التجا و گریه و دعا می گویند وصله ای بر وصله های لباس پاره ما اضافه کن تا سنگین تر شود . کسی نمی گوید این وصله را بگیر از من تا من سبکتر شوم و لباسم ساده تر و لطیفتر شود .
می گویند اواخر عمر شریف , به مسافرخانه ها می شتافت تا مگر کسی را بیابد و واقعیتها را برایش تشریح کند . او تا آخر عمر دغدغه ی بیرق را داشت . " بیرق توحید " . در این ایام بدلیل فشارهای رژیم اهریمنی بعث تردد رفقایش کم شده بود . یکی از شاگردان ایشان برای حقیر می فرمود : علی الخصوص به رفقایی که روحانی بودند تاکید کرده بود که به منزلشان تردد نکنند و قرارشان در حرم مولا اباعبدالله الحسین(ع) باشد . ( آیت الله کمیلی هم این مطلب را ذکر فرموده اند ) اما یکبار یکی از مراودین که از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی(ره) هم بود طاقت نمی آورد و به دیدن ایشان می رود . تا وارد اتاق طبقه ی بالای منزل سید هاشم (ره) میشود سربازان بعث میریزند داخل منزل . آقای حداد (ره) هم فرموده بودند : سید ... ! چند بار بگم که برای استخاره فقط در حرم سیدالشهدا(ع) رجوع کنید ! و به این شکل شر اشرار را دفع می کنند . علامه انصاری لاهیجی(ره) که خودش از شاگردان مرحوم قاضی(ره) بود برای علامه طهرانی(ره) در حرم مولا ابی الحسن الرضا (ع) نقل فرمودند که ک سید هاشم حداد(ره) وقتی به نجف آمد و در مدرسه ی هندی حجره گرفت , حجره اش حجره ی سید بحرالعلوم(ره)بود و مرحوم قاضی(ره) که به سید هاشم عنایت خاصه داشتند گاهی می فرمود : امشب حجره را خالی کن . میخواهم تا صبح بیتوته کنم . آیت اله شیخ عباس قوچانی(ره)وصی ظاهری آیت الحق سید علی قاضی(ره) می فرمود: آقا سید هاشم(ره) در بین شاگردان قاضی(ره)حالات قوی داشت و ایشان را به رفقا معرفی نمی کردند تا مزاحم حال وی نشوند .

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر