زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

۱۳۴ مطلب با موضوع «ادبی نوشت :: داستان نوشت» ثبت شده است

نسخه ای برای کنترل چشم...!!!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۷ ق.ظ

وبلاگ حریم مشکی نوشت

آیت‌الله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در جواب فردی که نسخه‌ای برای کنترل چشم می‌خواست، فرمود: تو قانع نیستی! یعنی چه؟ اگر ما باشیم می‌گوییم که تو کنترل چشم نداری، شهوت داری، امّا ایشان گفتند: تو قانع نیستی، یعنی در حقیقت سرچشمه را به او نشان داد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

اعمال شب قدر از زبان امام صادق(ع)

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۳ ق.ظ

وبلاگ هیئت اباصالح نوشت

از علىّ بن ابى حمزه روایت شده است که گفت: در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، که ابو بصیر به آن امام معروض داشت: فدایت شوم، آن شبى که امیدها را عرضه مى‏ دارند و خواستنى‏ها را مى ‏خواهند کدام شب است؟ 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۵ ق.ظ

وبلاگ اخلاق وحیانی نوشت

حاجب بروجردی قصیده ای زیبا در مدح امیر المومنین ، علی (ع) سرودند که شاه بیت آن این بود :

حاجب اگر محاسبه حشر با علیست

من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

وقتی بخشش یک سیب علامه مجلسی را نجات داد ...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۰ ق.ظ

وبلاگ هیئت اباصالح نوشت

وقتی بخشش یک سیب علامه مجلسی را نجات داد ...
◥آیــت الله مجتهـــدی تهــرانـــی: ◣
مرحوم مجلسی را در خواب دیدند، از او پرسیدند: در آن عالم با تو چه کردند؟
او گفت: من این دنیا کتاب نوشتم و کارها کردم، هیچ کدام به دادم نرسید، به جز یک کار. روزی یک سیب دستم بود. بچه‌ای در بغل مادرش به آن سیب نگاه می‌کرد. من آن سیب را به او دادم و خودم نخوردم. همین کار من باعث خوشحالی آن بچه و مادرش شد، مرا نجات داد!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

چه کسانی روزه نگیرند؟!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ق.ظ

وبلاگ هیئت اباصالح نوشت

علاء از محمّد بن مسلم روایت کرده است که گفت: از امام ابو جعفر علیه السّلام شنیدم که مى‏ فرمود:
پیر بزرگسال، و بیمار مبتلا به تشنگى پایان ناپذیر، باکى بر ایشان نیست که در ماه رمضان افطار کنند، و هر یک از آن دو در هر روز مدّى از طعام صدقه بدهند، و قضائى به ایشان تعلّق نمى‏ گیرد، و اگر قدرت پرداختن آن را نداشته باشند چیزى بر ذمّه ایشان نیست.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

زن میخوای بسم الله

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۹ ق.ظ

وبلاگ هیئت اباصالح نوشت

زن میخوای بسم الله( خود خدا گفته شک داری؟)
به بابام گفتم: می خوام زن بگیرم یه نگاهی بهم کرد و گفت: چقدر درآمد داری که می خوای زن بگیری؟ گفتم: سر جمع سیصد چهارصد تومنی میشه بابام زد زیر خنده و گفت: پاشو برو بچه گفتم : چرا؟ گفت: با سیصد چهارصد هزار تومن میشه زندگی کرد؟ می خوای دختر مردم رو بدبخت کنی؟

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

همه اجرها در گمنامی ست...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۳ ق.ظ

وبلاگ ستارگان نوشت

شبی که گذشت ساعت ده شب برای یه برنامه کاری با دوستان به مزار شهدا رفتیم تا بقول خودمون جلسه ی فرهنگی داشته باشیم.

وقتی وارد گلزار شهدا شدم با صحنه ی مواجه شدم که شرمنده شدم.که چقدر از قافله اخلاص به دورم!!!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی 9

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۳ ب.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

در حالی که اعزام مردم همچنان ادامه داشت، ایران ازمنطقه دربندیخان عراق عملیاتی را انجام داد . ما که می دانستیم عملیات اصلی ایران همیشه در جنوب است فهمیدیم که این عملیات ایذایی و به منظور گمراه سازی دشمن و پراکنده سازی نیروهای عراقی است. بعد از چند روز زنگ عملیات والفجر پنج با هیجانی عجیب همراه با مارش نظامی از رادیو به گوش رسید و این عملیات در منطقه ­ی "چنگوله" حدّ فاصل "مهران ودهلران" بود.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

گرمای تابستان... روزه... تشنگی...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۴ ق.ظ

وبلاگ ستارگان نوشت

 تیرماه بود که عملیات رمضان شروع شد،درست توی ماه مبارک رمضان

گرمای بالای ۵۰ درجه آدم رو کلافه می کرد،حالا حساب کنین روزه باشی و تو این گرما بخوای بجنگی

اونقدر آفتاب داغ می شد که اسلحه ها دستامون رو می سوزوند،تازه سختی زمانی شروع شد که عملیات لو رفت و بچه ها محاصره شدند ، خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند...

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هورشمالی 8

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

در منطقه ی سایت ، چندین رزمایش و تمرین انجام دادیم که عمدتاً به صورت پیاده روی های طولانی انجام می شد.  یک شب در حد دوازده کیلومتر راهپیمایی کردیم که کف پاهایمان تاول زد.همان شب با یکی از فرماندهان به نام آقای فرشچی آشنا شدم . بعد از آن از آقای فرشچی هیچ اطلاعی ندارم. وقتی نام فرشچی را شنیدم با خود گفتم این مشهدی ها چه فامیل های جالبی دارند!  همه از جنس پوشاک ، عبایی ، حریرچی، یشالچی ، فرشچی ، قالیباف و...!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی 7

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۵ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

شهید رجب نیا – سرپرست گروه ما - به چادر ما آمد و گفت امروز باید برویم پیش آقای طاهری مسئول عقیدتی لشگر . بعد از نماز مغرب و عشا رفتیم چادر عقیدتی لشگر و دیدیم که همه ی طلبه های موجود در لشگر که بیش از بیست نفر می شدند آنجا دعوت شده اند و آقای طاهری که یک روحانی سید خوشگلی بود با محبت فراوان با ما برخورد کرد و برای ما در باره ی اهمیت جهاد در اسلام سخن گفت .درمیان صحبت هایش به اطاعت از فرماندهی اشاره کرد وبه داستان عبدالله بن جهش اشاره کرد که من برای اولین بار نام جهش را می شنیدم!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

سه شخصی که خداوند آنها را دوست دارد

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۳ ق.ظ

وبلاگ هیئت اباصالح نوشت

ابوذر غفاری در روایتی کلام نورانی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله درباره سه شخصی که خداوند آنها را دوست دارد را بیان کرده است.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

قرآن روی تاقچه ها

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۴۶ ق.ظ

وبلاگ پایگاه قرآنی عترت نوشت

در منزل یکی از آشنایان در تهران تاقچه ای بود که شبیه به تاقچه های قدیمی بزک شده بود.من هم در دوره ی حفظ بودم و سعی داشتم جزء سی را هر طور شده یک ماهه در میان آن گرما تمام کنم.به خونه ی همه ی فامیلا سر میزدم و صله ی رحم میکردم.تا آن که برگشتم به خونه ی همون آشنامون و اونجا موندم.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

رهبر اگر فرمان دهد جان را فدایش میکنیم

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ

وبلاگ ستارگان نوشت

شهید رجبعلی کیاشمشکی:

" وظیفه خود می دانم به فرمان امام امت، خمینی بزرگ،

جان ناچیزم را در راه الله، هستی بخش جهان اهدا کنم."

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

نقش ما، در دین گریزی دیگران

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ

وبلاگ قرار گاه دانش آموزی امام رضا(ع) زنجان نوشت

 نقل شده است که شیخ محمد بافقی یزدی، مدتی بسیار می گریست. شاگردانش پرسیدند: استاد مدتی است زیاد متأثر و گریانید، چرا؟ گفت: گریه ام برای دین است که این همه در دنیا غیرمسلمان و بی دین درست کرده ایم؟! پرسیدند: چه ربطی دارد؟ شما چه نقشی در بی دینی دیگران داشته اید؟

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی6

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

بعضی از دوستان طلبه ی دیگری هم که باهم آمده بودیم مانند زنده یاد سید رضا حسینی و قاسم جعفری در چادر مجاور ما بودند و من به آنجا هم رفت و آمد داشتم. مرد چاقی بود به نام حاجی عباس که زبان های ترکی و کردی و روسی را هم بلد بود . او راننده ی ماشین سنگین بود و ساکش پر بود از آجیل و ادویه جات و علفیات ! . آدم دنیا دیده ای بود.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خاطره امام خامنه ای از امام راحل

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۹ ب.ظ

وبلاگ لبیک یا خامنه ای لبیک یا حسین است

این مناجات حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و امامان پس از اوست،که در ماه شعبان مى‏خواندند:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

هور شمالی 3

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

من برای اولین بار بود که به مقر لشگر نصر می آمدم . همانجا فهمیدم که این لشگر سالها است که در اینجا مستقر است و اماکن و سوله های بزرگی  احداث کرده است. برای نماز مغرب به نمازخانه ی لشگر که سوله ی بزرگی بود رفتیم و بعد از نماز روحانی سیدی هم به نام آقای حسینی روضه خوانی کرد و اقای حقیقی همان همراه روشندل ما نوحه خوانی کرد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

توصیه های استاد مرحوم اسماعیل دولابی

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۲ ق.ظ

وبلاگ چتر وارونه نوشت

توصیه هایی از بزرگان در مسیر زندگی مشاهده می کنیم که گاهی با عمل به آنان میتوانیم سالها به جلو بیافتیمراه اندیشیدن,و پیمودن را به ما می آموزند.

در این بخش توصیه استاد اسماعیل دولابی را مشاهده کنیم.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

آمده بودم بگویم من یاغی نیستم

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۲۸ ق.ظ

وبلاگ این روزها نوشت

استاد ما داستانی نقل می‌کرد که برای من بسیار جالب و درس آموز بود. ایشان می‌فرمود: روزی مرحوم آخوند کاشی (رحمه الله) مشغول وضو گرفتن بود که شخص با عجله آمد، وضو گرفت، به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد. با توجّه با این که مرحوم آخوند . خیلی مؤدّب وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا می‌آورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود. به هنگام خروج با مرحوم کاشی رو به رو شد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر