زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

هور شمالی6

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

بعضی از دوستان طلبه ی دیگری هم که باهم آمده بودیم مانند زنده یاد سید رضا حسینی و قاسم جعفری در چادر مجاور ما بودند و من به آنجا هم رفت و آمد داشتم. مرد چاقی بود به نام حاجی عباس که زبان های ترکی و کردی و روسی را هم بلد بود . او راننده ی ماشین سنگین بود و ساکش پر بود از آجیل و ادویه جات و علفیات ! . آدم دنیا دیده ای بود.

در همان چادر دو نفر از روحانی های بیرجندیبه نام های  مصلحی و عزیزی حضور داشتند. مصلحی آدم سرزبان داری بود و خیلی خوب سخنرانی می کرد.ولی آقای عزیزی کم حرف و محجوب بود . این دو نفر یک بار از یکدیگر قهر کردند و ما بچه طلبه ها آنها را آشتی دادیم!

یک روز قاسم جعفری در قنوت نماز صبحش می خواند : « اللهم احفظ قائدنا الخمینی.»  آقای مصلحی بعد از نماز به قاسم اعتراض کرد و  گفت گمان نمی کنم در نماز جایز باشد اسم غیر معصوم را ببرید. شما خیلی تند هستید . قاسم جعفری ناراحت شد. این تیپ روحانی ها که سن و سالی هم از آنها گذشته بود و دارای زن و فرزند هم بوند با طلبه های جوان خیلی تفاوت داشتند . آنها  نگران بودند که فرماندهان آنها را به خط مقدم و معرکه ی عملیات ببرند. آنها از نظر روحی این آمادگی را نداشتند. یکی از روزها شهید فضل الله محلاتی (نماینده ی امام در سپاه)که برای بازدید از لشگر، پیش ما آمد و در مراسم صبحگاه سخنرانی کرد. این دو روحانی محترم به ایشان مراجعه کردند و پرسیدند آقا ما که برای تبلیغ آمده ایم آیا حتماً باید به عملیات هم برویم؟ شهید محلاتی  گفت که نخیر اجباری در کار نیست. بعد رو به شهید فرومندی کرد و گفت: «مبادا شما این آقایان محترم را به خط ببرید. همه که روحیه ی عملیات ندارند» ما در آن سال ها از این گونه از روحانی ها خوشمان نمی آمد و آنها را ترسو و غیر انقلابی قلمداد می کردیم ولی الآن از همین طریق به همه ی آنها درود می فرستم.زیرا آنها روحانی های خوبی بودند که تا آنجا آمده بودند. آنها را نباید با خودمان مقایسه می کردیم . الآن آنها را با آدم هایی مقایسه می کنم که باید به جبهه می آمدند ولی - حتی یکبار -  تا نزدیکی اهواز هم نیامدند .

البته روحانی های زیادی هم بودند که عاشق عملیات بودند. یک روحانی دیگری هم بود به نام آقای «صدیق منش» که خیلی انقلابی بود و در عملیات هم شرکت کرد و سه سال بعد هم در جزیره ی مجنون او را دیدم. آقایان قاسمی و خادم هم از روحانی های رزمنده ای بودند که در آن تیپ بودند و در عملیات هم شرکت کردند. همسفر های دیگرم، در میان گروهان های لشگر تقسیم شده بودند . مثلاً شهید حسن تبریزی و شهید مهرداد غلامی در تیپ امام جواد بودند و گاهی به دیدنشان می رفتیم یک نفر هم لیسانس الهیات با آنها بود که در عملیات مفقود شد. شهید تبریزی می گفت  او خیلی به شهادت علاقه نداشت امیدوارم اسیر شده باشد!. آقای ماندگاری هم که این سالها همه او را از طریق تلویزیون می شناسند در یکی از گروهان های مجاور ما بود. و حال معنوی بسیار خوبی داشت و در عملیات هم شرکت کرد. رحیم پورازغدی ومهدی واعظ زاده و...هم از طلابی بودند که در تیپ 21 امام رضا حضور داشتند و هردو در عملیات زخمی شدند.(ادامه دارد)

  

مطالب مرتبط

برای خواندن هور شمالی یک کلیک کنید

برای خواندن هور شمالی دو کلیک کنید

 

برای خواندن هور شمالی سه کلیک کنید

 

برای خواندن هور شمالی چهار کلیک کنید



 

برای خواندن هور شمالی5 کلیک کنید

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

وبلاگ آن روزها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر