انتخاب

وبلاگ جـــــــامانده ام تـــــنـــها نوشت

پیش هم بزرگ شده بودند. هر کدام انتخاب کردند. اولی دستمال سفید را و دومی خاک را. اولی خیلی زود رشد کرد و در بهترین مکان بود و دومی همچنان زیر خاک و در حال سختی کشیدن. چند روز گذشت اولی زیر چرخ ماشین ها بود و دومی زیر چرخ آسیاب. اولی سبزه ی فراموش شده گشت و دومی برکت شد.

زندگی کن

وبلاگ ماه طلایی نوشت

گاهی در بعضی لحظات دوست داشتنی زندگی مثل شروع یک زندگی ،مثل تولد یک نوزاد، مثل لحظه مناجات مثل .... 

امام مهربانی ها

وبلاگ حسین ولیخانی نوشت

ای جاری از سرچشمه ات هرچه زلالی 

خفته به خاکت برکه های بی زوالی 

عطر علی،  بوی محمّد،  عارفان را 

در مشهدت انداخت از حالی به حالی 

یا مریم قدّیسه ی آل محمّد (ص)

وبلاگ حسین ولیخانی نوشت

ای با رضا در عهد موسی همنفسْ تو

که نیستی هم مرتبه با هیچ کسْ تو

با مهر تو خورده محک دریاچه ی قم 

از شور تو شد پُر نمک دریاچه ی قم

هاردا سَن؟؟

وبلاگ نگین سر سبز نوشت

دَردیم دَواسی هاردا سَن؟

زهرا بالاسی هاردا سَن؟

این دنیا محل معامله است ...

وبلاگ سفیر رحمت نوشت

این دنیا محل معامله است، یعنی هرچه به دست آوری حتما چیزی را از هزینه کرده ای.
به هرچه نزدیک شوی قطعا از چیز دیگری دور خواهی شد و ...
باید دید چیزی که هزینه کردی ارزش چیزی را که به دست آوردی را داشته یا نه.

شهدا شرمنده ایم

وبلاگ آخر مردانگی نوشت

یک نفر میخواست اما پر نداشت
یک نفر پر زد ولیکن سر نداشت

یک نفر یک تکه کاغذ دست داشت
مینوشت... اما دگر جوهر نداشت

اربعین سرآغاز مرحله ای جدید در تحقق ظهور

وبلاگ طلبه بصیر نوشت

چندان هم فرقی ندارد؛ مانند تمام مسافرت ها اینجا نیز مردمان بسیاری کیف و چمدان و کوله به دست راهی نقطه ای مشخص در آن سوی این سرزمین هستند. مانند تمام مسافرت ها اینجا نیز مردمان از یک مبدأ مشخص به یک مقصد مشخص در حال حرکت هستند. اما تنها تفاوت اساسی بین همه مسافرت ها با این مسافرت اینکه، اینجا « عشق » حرف اول و آخر را می زند و به غیر از آن با هیچ معیار زمینی و دنیایی نمی توان چیزهایی را که در قالب این سفر به چشم می بینی باور کنی !! اربعین را می گویم ...! همان سفری که تا پا در جاده نگذاشته و راهی آن نشوی و با چشم زمینی همه آن همه زیبایی های آسمانی را نبینی نمی توانی به عمق مطالبی که دیگران درباره اربعین تعریف می کنند، پی ببری ...

سکوت موریانه ای

وبلاگ این روزها نوشت

نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم.

مصلای حسین (ع)

وبلاگ مرغابی امام زمان نوشت

سلام ، سلام بر اذان گوی مصلای حسین .سلام بر علی اکبر(ع) ، جوانی که هم در خلقت هم در اخلاق و هم در گفتار شبیه پیامبر بود.

داستانی کوتاه-دو رفیق

وبلاگ علی محمدی نوشت

روزی دو نفر، یکى شیعه و دیگرى اهل سنت، در خانه اى با هم زندگی مى کردند.

یک روز برادر اهل سنت به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او و گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبى دارم".

یا حسین گیتمرم آیری قاپیا بو قاپیدان

وبلاگ چتر وارونه نوشت

یا حسین گیتمرم آیری قاپیا بو قاپیدان
در عزتدی منه درگهون ای شاه انام
عمرومون لذتی سنسن قسم الرحمانه
سنسیز عالمده گوروم عمری منه اولسون حرام

صندوق جریمه...

وبلاگ ستارگان نوشت

یه صندوق درست کرده و گذاشته بود توی خونه . بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودن دروغ و غیبت گفت .مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد.

گریه تا امروز برای عاشورا؛ از امروز بر تحریفات عاشورا

وبلاگ طلبه جوان نوشت

وقتی دست به قلم می شوم و می خواهم این سطور را به رشته تحریر در آورم، دستم می لرزد، قلبم انگار می خواهد از سینه کنده شود، قلم به غلیان آمده و قصد یک جا ایستادن برای نوشتن را ندارد!! وای خدای بزرگ چه مصیبت عظیمی!!!

میم مثل.....میاندار

وبلاگ مرغابی امام زمان نوشت

هیآت یعنی نظم ,برای ایجاد این نظم احتیاج به یک ناظم با لیاقت هست تا بتواند با روابط عمومی خوبی که داره به هیئت نظم بده .آره هیئت به یک میاندار خوب احتیاج داره یه میانداری که بتونه به عنوان بازوی اجرایی مداح جمع رو هدایت کنه.

مهدی جان

وبلاگ نورالثقلین نوشت

ببین گناه، دلم را زپا درآورده *** برای این دل درمانده ام شفا بنویس

درون دفترخود از میان منصبها *** همیشه روبروی نام من گدا بنویس

بیا برای من و اربعین امسالم *** اگر که زحمتتان نیست کربلا بنویس.

نیست در لوح دلم جزالف قامت یار

وبلاگ علی محمدی نوشت

مقصد بی قراری کجاست؟؟ 

اگر بی قرار خدا نباشی 

حتما بی قرار دنیا خواهی بود

قان ایچوبسن دینجلوبسن لای لای اوغلوم لای لای اوغلوم

وبلاگ چتر وارونه نوشت

قان ایچوبسن دینجلوبسن لای لای اوغلوم لای لای اوغلوم
سینمه گل خوش گلوبسن لای لای اوغلوم لای لای اوغلوم
الوداع ای نازدانه آق قماطون باتدی قانه

نهی از منکر، از نوع قدیمی!

وبلاگ این ورزها نوشت

یکی از بزرگان قم نقل کرده است :

 من مدت دوازده سال از قم به تهران نرفتم تا آنکه یک کار ضروری برایم پیدا شد که ناچار شدم به تهران بروم .

در آن ایام رضاشاه قلدر دستور کشف حجاب را داده بود  و مأمورین این دستور را با شدت اجرا می کردند.  من در تهران در یکی از خیابانها می رفتم دیدم زنی با چادر می رود تا چشم یکی از افسران به آن زن افتاد با شدت یک سیلی به او زد و چادر را از سرش کشید به طوری که من وحشت زده شدم .

حرف مجلس در برجام یعنی کشک ...!!

وبلاگ طلبه جوان نوشت

آورده اند که روزی سه لاک پشت تصمیم می گیرند به گردش و تفریح رفته و لحظاتی را به شادی با همدیگر سپری کنند؛ همه چیز را آماده کرده و حرکت می کنند، 10 سال طول می کشد تا به محل مورد خود برسند. هنگام پهن کردن بساط سور خود، متوجه می شوند که برای روشن کردن آتش کبریت یادشان رفته و به همراه خود نیاورده اند؛