زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

این دنیا محل معامله است ...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۴۵ ق.ظ

وبلاگ سفیر رحمت نوشت

این دنیا محل معامله است، یعنی هرچه به دست آوری حتما چیزی را از هزینه کرده ای.
به هرچه نزدیک شوی قطعا از چیز دیگری دور خواهی شد و ...
باید دید چیزی که هزینه کردی ارزش چیزی را که به دست آوردی را داشته یا نه.


مثلا اگر بعد از ورزش خستگی حاصل می شود ، در آینده تندرستی به دست آمده جبران آن خستگی را خواهد کرد و بسیار پر ارزش تر خواهد بود.
یا اینکه اگر چشم انتظار دیدار ولی عصر (عج) باشی باید چشمان پاک داشته باشی و هزینه این دیدار چشم بستن بر نامحرمان و دست کشیدن از لذات حرام است.
و صد البته که این دیدار ارزشش قابل مقایسه با آن لذات نیست
پس هزینه ها بی جواب نخواهند ماند...
مساله ای ذهن را بخود مشغول می کند که چه هزینه ای باید کرد تا بتوان دست به دست سکان دار کشتی استکبار (شیطان بزرگ) رساند؟
آیا هرکه بخواهد ، می تواند با او مصافحه کند؟
آیا اگر او هم اجازه داد هر کسی با او دست خواهد داد؟ آیا او با سید حسن نصرالله حاضر خواهد شد دست بدهد؟ سید چطور؟
خدا کند که این معامله ای بدون هزینه کرد بوده باشد.
اما آیا ممکن است حاصل این نزدیک شدن به نماد استکبار روی زمین، حتی اگر بدون هزینه هم بوده باشد ، دوری از دست دادن با جانشین خدا بر روی زمین باشد؟
آیا مهم نیست؟
-    برای ما ؟
نه برای آنها!
برای آنها که قبلا شنیدن صدای او از پشت تلفن را نیز معامله کرده بودند، با چه نمیدانم...
اما این را خوب می دانم که هرگز دوست نداشتم به جای او باشم که سر یک میز با دشمنان خدا ، از آنها عکس بگیرم...
آن هم جلوی چشم دوربین ها، دوربین هایی که چشمان پر امید کودک یتیم و مظلومی در یمن، غزه، بحرین، عراق، سوریه، لبنان و ... به آن دوخته شده که آیا ایرانیان زمینه ساز گرفتن تاوان همه مظلومان تاریخ از ظالمان خواهند شد؟
آیا داغ پدر و مادر بی گناه او را خواهند گرفت؟
آیا انتقام سیلی مادر را خواهند گرفت؟
آیا انتقام خونی که از حنجر تشنه ای برون آمد و هرگز بر زمین ریخته نشد را خواهند گرفت؟
و چه زود نا امید می شود او ، وقتی که می بیند امید اودر کنار قاتل پدرش در منظره ای چشم نواز ولی دل خون کن قدم می زند و چه زود نا امید می شود او ، وقتی که می بیند نماینده کسانی که چندین سال است قول بازگرداندن آرزو هایش را داده اند الآن سر تکه نانی با قاتل خانواده اش دارد عکس سلفی می گیرد و قهقهه هایش نشان از فراموشی او و آرزوهای ربوده شده اش دارد... او امشب هم در سرمای حاصل از دیوار های زخمی پناهگاه با چشمان پر اشک به خواب رفت با امید به اینکه به جای پریدن از خواب در نیمه شب با صدای انفجار، صبح را با شنیدن صدای مردی مهربان ازخواب بیدار شود ... مردی که هر قدر هر چیز را می داند... 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر