زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

۱۴۸ مطلب با موضوع «ادبی نوشت :: دلنوشت» ثبت شده است

سفرنامه تصویری کربلا ...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ

وبلاگ"طلبه جوان" نوشت

ساعت 5 بعد از ظهر بود که از زنجان حرکت کردیم به سمت مرز مهران و کرمانشاه، اما هنوز اشک های لحظه آخر مادرم یادم می آید !! نماز مغرب و عشاء را در مسجد بین راهی خواندیم ؛ در راه بعضی ها مشغول ذکر گفتن و برخی هم در حال مطالعه بودند تا از لحاط روحی خود را آماده کنند ( مثل من !!! ) بعد از حدود 12 ساعت و هنگام نماز صبح رسیدیم به مرز مهران و نماز صبح را آنجا خواندیم و رفتیم برای مُهر خروج از کشور و ورود به کشور عراق ... اما امان از این کارمندهای به درد نخور عراقی که تَن به کار نمی دادند و آن سیل عظیم جمعیت ساعت ها در آن هوای سرد معطل بودند .

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ای آن که می شنود راز را...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ق.ظ

وبلاگ"تمنای وصال "نوشت

.. یَا مَنْ یَسْمَعُ النَّجْوَى ...

تنها به تو میگویم ، خودت میدانی که ...


 ./ ای آن که می شنود راز را ...

 ./دعای جوشن کبیر- بند۴۱

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

گفتگو با خدا

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۵ ق.ظ

وبلاگ"تکاپوی انتظار "نوشت
الو...الو..سلام کسی اونجا نیست؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب منو نمیده؟ یهو یه صدای مهربون به گوش کودک نواخته شد مثل صدای یه فرشته! بله جانم با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم قول داده بود امشب جوابمو بده. بگو عزیزم من می شنوم. کودک متعجب پرسید مگه تو خدایی؟

من با خود خدا کار دارم... هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم کودک با صدای بغض آلودش آهسته گفت:یعنی خدا منو دوست نداره؟ فرشته ساکت بود بعد از مکسی نه چندان طولانی گفت: نه خدا خیلی دوست داره مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

اینجا پادگان حمید است

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۷ ق.ظ

وبلاگ"لنگه کفش"نوشت

هوالمحبوب              
اول نوشت: این متن اقتباسی است ازنوشته های  دو استاد یکی در دنیای هنر به نام مرتضی آوینی و دیگر استاد عرصه رزم و فرماندهی سروان زرهی محسن ایمانی نسب 
نوشته هایی به نام بامن سخن بگو دوکوهه و سلام بر پادگان حمید ... 
آیا تا حالا نام پادگان حمید را شنیده ای؟! اصلا پادگان در تهی کده ات می گنجد ؟! اصلا می دانی یک مشت سرباز چه می کنند ؟! اصلا می دانی مرز چیست ؟! اصلا می دانی رزم چیست ؟! اصلا می دانی دوری چیست ؟! یا رنج صبوریِ مادر چه عمقی دارد؟! نه فکر نمی کنم .. صدای موسیقی ات هیچ وقت نگذاشته است ... من ها هم که اصلا در خرابات به سر می برند چه می دانند که کجا و برای که باید بنویسند ... منِ خود که تماما عشق نوشته نوشته ام ! اصلا شنیدن کی بود مانند دیدن ... من که می گویم بعضی از کارها را باید لمس کنی .. بچشی .. نچشیده ای ؟ نه ! ... با من چند دقیقه ای باش ... برایت می گویم ... ! 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

مردی که از صبوری می آید

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۹ ق.ظ

وبلاگ"لنگه کفش"نوشت

پاشنه کفشهایت را کشیده ای تا برابر همهء تضاد های زمانه ات مقابله کنی یادم نیست ولی خاطراتت هست
آستینهایت را بالا زده ای تا دستهایت را در دستان آدمهایی بگذاری که دست گیری می خواهند یادم نیست ولی حرف هایت هست
چشمهایت را در امتداد مهربانی های پدر و مادرت دوخته ای تا مبادا در سینه شان آهی رفت و آمد کند یادم هست یادم هست
تمام جوارح تو با تو دست به یکی شده اند تا خوب همه باشی خوب من خوب مرتضی خوب مادر و حتی خوب مهدی
تا تو همیشه بر لبهایت قندی شیرین بپاشی از همان جوانی که با بچه های درد، بزرگ شده ای
از همان سالهایی که فرش زیرپایتان نمدی 20 ساله بود

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

آه در بساط ندارم

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۱۱ ب.ظ

وبلاگ"لنگه کفش"نوشت

دیشب اینجا بودم در خانه! ولی روح م جای دیگری پرسه می زد ..  
در آوار مهیب پادگان حمید .. 
شاید لابه لای رمل های فکه عاشقانه قدم می زد ولی پابرهنه طوری که دل با شکوه سید مرتضی نرنجد .. 
دیشب شاید در سه راهی شهدای طلائیه بودم شاید هم در گودال شاید درمجنون شاید در معراج به کوچ پرستوها می اندیشیدم .. 
دیشب روح م میان کانال کمیل و حنطه گیر کرده بود نمی توانست از آن همه مردی ها دل بکند .. 
دیشب روح م داشت همانند حاج مهدی در اروند خفه می شد یکی آمد و گفت تو کجا .. 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

عشق و انتظار

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۰۳ ق.ظ

وبلاگ"تکاپوی انتظار "نوشت

دیروز وقتی نرگس امیدم رو به پژمردگی می‌رفت، چشم‌هایم خیس اشک شد. تب داشت، بی‌قرار بود، تو را می‌خواست!

با خون دل، آبش دادم و گفتم که زود بازخواهد گشت، حضرت عشق؛ صبر باید کرد برای آمدنش.

هنوز آرام نگرفته بود که فریاد یاس دلتنگی بلند شد:

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

بی حسین هرگز

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۰۱ ق.ظ

وبلاگ"صراط"نوشت

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

چه زیبا گقتند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

حسین جان هنوز هم عشق تو غوغا میکند.عالم در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین است.هنوز هم نگاه حسین مرده های این عالم روز مرگی را زنده میکند.حسین جان اینجا نیز کربلاست کربلایی که یزیدیانش خیمه نمادین تو را به آتش کشیدنددر روز عزای تو هلهله کردند رقصیدند خنده های مستانه سر دادند و دل مسیحای عالم مهدی را خون کردند.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

پیامک

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۵۹ ق.ظ

وبلاگ"روزهای بازانی"نوشت

نوشته بود 

" میترسم خدا

ختم الله علی قلوبهم

کند مرا ! "

---------------------------------------------------------------

نوشتم

" این وصله ها به ما نمی چسبد " 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

مرگِ تدریجی...!

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۲۷ ق.ظ

وبلاگ "آپاندیس قلم "نوشت
                                                            مرگِ تدریجی...!

ببین! من نمی گم که حرف هایِ من درسته! ولی تو هم نمی تونی بگی، حرفام قطعی و درسته! بلکه صاحبش باید بیاد و بگه که حرف هایِ کی درست بوده...!
آدم وقتی اصلِ کاری را پیدا نکند، یا یک شکلات هم خَر می شود!
اونها حسین(ع) را کُشتند، 
چون دنیا برایشان دلبری کرده بود!!
-------------------------------------
پ ن:
1- یک روز با تمامِ محافظه کاری ها، بی دینیِ ها لُو خواهد رفت...! روزی رسوا خواهیم شد...!
2- به نظرتان اگر ابی عبدالله(ع) و عمر سعد الآن بودند، ما در کدام لشگر بودیم؟!
آنها چون با خدا ارتباط نداشتند -گرچه یک نمازِ قضا نداشتند!!- با لشکر عمر سعد بودند...!
3- حال آیا ما با خدا ارتباط داریم....؟!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

یک چشمم برای تو...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۱۶ ق.ظ

وبلاگ"روزهای بازانی"نوشت

+ یک چشمم برای تو

چشم دگرم برای خودم گریه میکند

برای تو چون هنوز در بند انی ...

برای خودم چون ...

" مخاطب ساپورت پوشان "

----------------------------------------------------------------

" برای کسانی که هنوز گوشی دارن برای شنیدن "

به خط و خال گدایان مده خزینه دل

به دست شاهوشی ده که محترم دارد 

----------------------------------------------------------------

هیچ چیز مثل یاد خدا , جامعه را اباد نمیکند

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خدایـــــــــــــا

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ

وبلاگ"تکاپوی انتظار"نوشت

خدایـــــــــــــا

بابت هرشبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم


بابت هر صبحی که بی سلام به تو اغاز کردم


  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خداى فریادرس من

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۱ ق.ظ

وبلاگ "تکاپوی انتظار "نوشت

خداى فریادرس من!

به شکایت نزد تو آمدم امّا

نمى‏دانم از کدامین درد بایدم نالیدن،

از فراق محبوب تو مصطفى(ص)

یا غیبت آشکارترین حجّتت بر گستره هستى،

از کمى دوستان یکرنگ و یکدل

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ﺧدایا ...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۱ ق.ظ

وبلاگ"روزهای بارانی"نوشت

ﺧدایا ؛

سخت می ﺷکنم

سخت می گریم 

سخت ....

نکند مرده ام

خودم نمی دانم 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

کدام فاطمه؟ کدام زهرا؟!...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۱۲ ق.ظ

وبلاگ"یاوران اباصالح"نوشت

رفته‌ایم خانه یکی از اقوام. چندروزی است که مادر شده و خانه‌اش پر ازمهمان است. به دعوت مادربزرگ نوزاد می‌رویم به اتاق “نی‌نی” برای تماشای سیسمونی. مادربزرگ و سه تا از مهمان‌ها که داخل اتاق می‌شوند اتاق پر می‌شود و بقیه بیرون در می‌مانند. عروسک‌ها جا را برای آدم‌ها تنگ کرده‌اند. مادربزرگ نی‌نی کلی عذرخواهی می‌کند و قرار می‌شود به نوبت داخل شویم! هنوز وارد اتاق نشده نفسم گرفته‌است. دلم نمی‌خواهد بروم داخل، اما صورت خوشی ندارد.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

مهدی جان ما را ببخش...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۰ ق.ظ

وبلاگ "تکاپوی انتظار "نوشت 

مولا جان مهدی

ببخش ما را به خاطر همه بی تو بودن ها ، تو با ما بودی و ما با تو نبودیم.

ببخش ما را به خاطر همه عهدشکنی هایمان ، بارها و بارها عهد بستیم

و عهد خود شکستیم .

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

دلنوشته ای در خصوص شهدا وراهیان نور...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۶ ق.ظ

وبلاگ"عکس هشت "نوشت
این خبرراکه می شنوی،اندکی درنگ کن!

به یادآن گامی باش که وقتی کاروان شما درمنتطقه متوقف می شود،برزمین می گذاریش،آن اولین گام...بیندیش که برکدامین خاک قدم می گذاری؟نکنداینجا وادی مقدسی باشدو...امان ازلحظه غفلت...

به رنگ خاک خیره شو!گویی استخوان بدن انسان راپودر کرده وبرآن پاشیده اندوراستی مگرنشنیده ای که بمب ها وخمپاره ها وتانک ها وآرپی جی های سپاه دشمن بابدن رزمندگان سپاه اسلام چه کرده است؟؟

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

م ا د ر

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۲۷ ق.ظ

وبلاگ"تمنای وصال" نوشت
تو در وجود منی پس چگونه می خواهند

که از وجود خودم هم جدا کنند مرا

+ نمیتوانم از شما دل بکنم

خدا را شکر

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

دشمنی که مارا فراموش نمی کند...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۰۴ ق.ظ

وبلاگ"حوزه علمیه خواهران "نوشت

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو میکردند و هول میزدند و بیشتر می خواستند.

توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص، دروغ و خیانت، جاهطلبی و … هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد. بعضیها تکه ای از قلبشان را میدادند و بعضی پاره ای از روحشان را. بعضیها ایمانشان را میدادند و بعضی آزادگیشان را.

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

خوش به حالت

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۳۱ ق.ظ

وبلاگ " فدائیان امام خامنه ای "نوشت
 خوش به حالت ای آسمان , که ستاره ای همچون او در وجودت می درخشد.... خوش به حالت ای گلستان , که نرگسی همچون او در درونت روییده است.... خوش به حالت ای زمین , که بشری همچون او بر رویت قدم می گذارد....

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر