زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

سفرنامه تصویری کربلا ...

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ

وبلاگ"طلبه جوان" نوشت

ساعت 5 بعد از ظهر بود که از زنجان حرکت کردیم به سمت مرز مهران و کرمانشاه، اما هنوز اشک های لحظه آخر مادرم یادم می آید !! نماز مغرب و عشاء را در مسجد بین راهی خواندیم ؛ در راه بعضی ها مشغول ذکر گفتن و برخی هم در حال مطالعه بودند تا از لحاط روحی خود را آماده کنند ( مثل من !!! ) بعد از حدود 12 ساعت و هنگام نماز صبح رسیدیم به مرز مهران و نماز صبح را آنجا خواندیم و رفتیم برای مُهر خروج از کشور و ورود به کشور عراق ... اما امان از این کارمندهای به درد نخور عراقی که تَن به کار نمی دادند و آن سیل عظیم جمعیت ساعت ها در آن هوای سرد معطل بودند .

بالاخره بعد از 8 ساعت معطلی در مرز، مهر ورود به پاسپورت ها خورد و وارد کشور عراق شدیم ! اما جالب بود همین که وارد خاک عراق شدیم بعضی از بچه هیئتی ها شروع به عزاداری و سینه زنی کردند و از همانجا عرض ارادت خود را به محضر امام حسین ع اعلام می کردند ! راه افتادیم سمت نجف و آن ایوان زیبا و دلربای امیرالمومنین ع که وقتی وارد حرمش می شوی بی اختیار اشک در چشمانت حلقه می زند و یاد آن مظلومیت ها می افتی و به قول علامه طباطبائی دوست داری تا ابد بنشینی و بگویی « آی مظلوم علی » و های های گریه کنی !!! شب بود که به نجف رسیدیم و حدود 2 روز در آنجا بودیم و به زیارت قبرستان وادی السلام و زیارت حضرت هود و صالح (ع) هم مشرف شدیم ! صبح روز سوم بعد از کسب اجازه از محضر مولا علی ع برای حضور بر سر مزار پسرش ؛ حرکت کردیم به سمت دفتر آیت الله حکیم و از آنجا هم پیاده روی اربعین آغاز شد ... وارد مسیر که می شوی سیل عظیم جمعیت اعم از مردان و زنان را می بینی که بی اختیار به سمت کربلا در حرکت هستند و مانند این است کهمغناطیس کربلا همه را به سمت خود جذب می کند و یا مانند قلبی است که خون بدن را جذب می کند و بعد از تصفیه به کل بدن پمپاژ می کند اینجا هم کربلا در حال جذب همه بود و بعد از تصفیه، آنها را که از سرتاسر جهان آمده بودند پمپاژ کرد به سمت کشورهایشان ... در راه همه مشغول ذکر گفتن بودند ! اما زیبائی های زیادی در مسیر پیاده روی 100 کیلومتری نجف تا کربلا بود همه هر طور که می توانستند به زائران امام حسین ع خدمت می کردند گروهی مشغول آماده سازی و پخش چای در مسیر بودند، گروهی آب پخش می کردند، گروهی خرما ، گروهی غذا و جالب اینجا بود که گروهی هم در راه مکان هائی آماده کرده بودند که با استفاده از دست و وسائل ماساژ الکتریکی پای زائران را ماساژ می دادند ! شب اول که همان مصادف با شب یلدا در ایران بود در حسینیه جعفر طیار ع توقف کردیم تا کمی استراحت کنیم و صبح حرکت کنیم! حسینیه که از چادر درست شده بود نسبتا خلوت بود ،پسر کوچکی به نام صالح که فرزند صاحب حسینیه بود برایمان کمی آب آورد، من بعد از تشکر اسمش را پرسیدم و یک شکلات هم به او دادم ( لعنت بر ریا !!! ) او رفت و بعد از چند دقیقه دوستانش را هم آورد و مجبور شدیم باز هم مهربان شویم و به آنها هم شکلات بدهیم ... با آنها نشسته بودیم که عموی او و دیگر اقوام هم آمدند و یک شب نشینی مفصلی باهم داشتیم ( تعجب نکنید آخه بنده دوره های مکالمه عربی رو گذروندم و حتی دو دوره هم تدریس کردم و میتونم عربی صحبت کنم ) بعد از چند دقیقه چند طلبه هندی هم به جمع ما اضافه شدند ، عموی صالح می گفت ایران را دوست دارد و از رسم های ازدواج در ایران می پرسید...

عکس های سفر و بقیه خاطره را در ادامه مطلب بخوانید و ببینید ...!!


خودم نوشت :

سالروز  حماسه 9 دی ، روز تجدید میثاق امت با ولایت و خوار کردن دشمنان و فتنه گران مبارک باد ... رحلت حضرت رسول اکرم ص و شهادت امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع تسلیت باد .

       

بعد از چند دقیقه چند طلبه هندی هم به جمع ما اضافه شدند ، عموی صالح می گفت ایران را دوست دارد و از رسم های ازدواج در ایران می پرسید و می گفت که آیا در ایران هم دختر و پسر زمان خواستگاری همدیگر را می بینند ! من هم از او در مورد رسوماتشان پرسیدم گفت در عراق کل هزینه ازدواج را پسران می دهند و خانواده دختر هیچ هزینه ای نمی کند ( البته برای پسران ایرانی این رسم خوشایند نیست !!!!!!!!!!!!!! ) عمدا بحث را کشیدم به سمت دفاع مقدس می گفت ما در آن زمان هم علی رغم تبلیغات شدید می دانستیم که امام خمینی (ره) و ایرانی ها حق هستند چون هیچ وقت به چهار شهر مقدس نجف، کربلا، کاظمین و سامراء شلیک نکردند ولی صدام ( لعنت الله علیه ) به آنجا که کشور خودش بود شلیک می کرد!! صبح راه افتادیم و قصد داشتیم تا کم کاری روز اول را جبران کنیم برای همین حدود 42 کیلومتر در روز دوم پیاده روی کردیم حدود ساعت 3 نصف شب بود که دیگر طاقتی برای راه رفتن نداشتیم کنار آتشی نشستیم تا هم استراحت کنیم و هم گرم شویم چون هوا خیلی سرد بود! در همین حال مرد میانسالی هم کنار ما نشست تا گرم شود سر صحبت را باز کردیم و مشغول صحبت کردن شدیم ، لبنانی بود و عضو حزب الله لبنان ! چون اطلاعات خوب فوتبالی داشتم اول بحث را از آنجا آغاز کردم و بعد صبحت های دیگر !! می گفت به کوه های شمال تهران آمده است ؛ از ما در مورد حسن روحانی و احمدی نژاد پرسید گفت کدامشان بهتر است ؟ من گفتم برایمان فرقی ندارد هر دو رئیس جمهور ما هستند و منتخب ملت ! اما او وقتی اسم احمدی نژاد را می گفت به نشانه قدرت دست هایش را مشت می کرد ولی می گفت حسن روحانی اصلاح طلب است و ... صبح روز بعد که روز آخر هم بود حرکت کردیم به عشق حرم سید الشهداء ع به سمت کربلا !! بعد از حدود 4 ساعت پیاده روی رسیدیم به کربلا ... نمی دانید به قول دوستان چه کیفی می داد وقتی با پاهای ورم کرده که از شدت درد نای راه رفتن را از شما گرفته بود نزدیک حرم می شدیم ... خدا قسمت همه کند ... وقتی چشمت به گنبد که می افتد دلت هُری می ریزد !! یعنی این همان گنبد آرزوهای من است ؟ یعنی این همان گنبدی است که یک عمر در هیئت ها برای دیدنش اشک ریختیم ؟ یعنی این همان گنبد حسین مظلوم و عباس با بصیرت است ...؟و اینجاست که اشک چشمانت خود به خود سرازیر می شود و صحنه های عاشقی به وجود می آید ... مرد و زن ، پیر و جوان همه یاحسین صدا می زنند و به سر و سینه زنان به سمت حرم در حرکت هستند و لحظه آخر وقتی که دستت به حرم می رسد ... وای ی ی ی ........

اما متاسفانه چند نفر از هموطنان عزیزمان در عملیات های تروریستی در عراق شهید شدند ؛ ما هم دوست داشتیم ولی حیف ......

رسیدیم به حرم امام علی ع ... صبح روز دوم در نجف از کنار صحن فاطمه زهرا س

ورودی قبرستان وادی السلام در کنار حرم مطهر امام علی ع که مدفن بسیاری از پیامبران و علمای بزرگ است

مزار مطهر پیامبران الهی حضرت هود ع و حضرت صالح ع در قبرستان وادی السلام

عزاداری بچه های زنجانی در حرم مطهر امام علی ع

حرکت کردیم به سمت کربلا ... مسیر پیاده روی نجف تا کربلا 100 کیلومتر

ایستگاه های ماساژ زائران

ایستگاه فرهنگی مبارزه با فرقه گرایی

ایستگاه های احسان چای که بسیار زیاد هم بودند ... ولی عجب چایی های خوشمزه ای داشتند !!

ایستگاه های پاسخ گویی به مسائل شرعی که در طول مسیر هم زیاد بودند و هم فعال

کودکان هم در طول مسیر به اشکال مختلفی نذورات را در بین زائران پخش می کردند

به ترتیب از راست: صالح،مرتضی، محمد ؛ که شب یلدا را در حسینیه آنها بودیم!خیلی هم مهربان بودند

ایستگاهی که در آن می خواستند طولانی ترین اسم را برای امام حسین ع در گینس ثبت کنند!

ایستگاه های تماس تلفنی با کشور خود که رایگان هم بود

عکس رهبر و امام خمینی (ره) در بسیاری از جاها به چشم می خورد

ایستگاه پخت نان سنتی تنوری

و بالاخره رسیدیم به حرم .....

اما کشور عراق از لحاظ زیر ساخت های عمران شهری وضعیت مطلوبی نداشت

در طول مسیر عکس شهدای مدافعان حرم حضرت زینب س و اطلاعیه های ثبت نام مدافعان حرم زیاد بود

در ضمن همه عکس ها رو با گوشی خودم گرفتم و اگه از لحاظ کیفیت پایین بود، خودتون ببخشید ...!

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر