زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

عشق و انتظار

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۰۳ ق.ظ

وبلاگ"تکاپوی انتظار "نوشت

دیروز وقتی نرگس امیدم رو به پژمردگی می‌رفت، چشم‌هایم خیس اشک شد. تب داشت، بی‌قرار بود، تو را می‌خواست!

با خون دل، آبش دادم و گفتم که زود بازخواهد گشت، حضرت عشق؛ صبر باید کرد برای آمدنش.

هنوز آرام نگرفته بود که فریاد یاس دلتنگی بلند شد:

«آه... دیگر تاب نخواهم آورد. پس کجاست موعود این کویر بی‌پایان؟ پس کجاست مرهم ساقة زخم خورده من؟ اینجا در این ظلمت مطلق، بی‌گمان، مرگ تقدیر من خواهد شد. نمی‌دانم خورشید دلم را چه شده است که این چنین به تاریکی دچار شده‌ام».

آرام زمزمه کردم:

«کمی صبر کن. به تو قول می‌دهم که او برایت نور خواهد فرستاد، نور حیات».

سکوت شد، یعنی فرصتی برای گریستن!... و باز هم کنار پنجره انتظار، همه سهم من از جاده، امید بود و دلتنگی... حسرت بود و تنهایی...

مولای من! چشم امیدم به توست. همه آنچه که نباید در وجودم بخشکد رو به خشکیدن می‌رود. گویا تیشه گناه است که به ریشه عشق و انتظار رحم نمی‌کند! ولی من مقاومت خواهم کرد و نخواهم بخشید خودم را، اگر روزی فرا برسد که انتظار، این درد شیرین، در جانم سکته کند. فقط خدا می‌داند چقدر تو را دوست دارم.

دیر نکن ای زیباترین بهانه برای لبخند زدن!

زهرا سادات اعلایی ـ تهران

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر