نخ و سوزن
وبلاگ"عکس هشت"نوشت
سید حسین علیخانی یکی از همان پیرمردهای باصفای ایستگاه صلواتی که می گوید:
یکبار سربازی نزد من آمد و گفت:
حاجی لباسم پاره شده و لباس دیگری ندارم که بپوشم
- ۱ نظر
- ۰۸ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۵۴
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقیها را در آورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقیها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقیها.چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد: " ماجد کیه ؟ " یکی از عراقیها که اسمش ماجد بودسرش را از ﭘس خاکریز آورد بالا و گفت: " منم"
روزهای جمعه وضو می گرفت، میرفت توی آشپزخانه در را می بست،
برای کمک به من، آشپزخانه را می شست.
شهید امیر صیاد شیرازی