از خودم بدم آمد
وبلاگ"هیات جنت المهدی(عج) زنجان"نوشت
از خودم بدم آمد
قدم می زدم، دیدم نیازمندی به سراغ عابرین می آمد و تقاضای کمک مالی می کرد. زیر لب گفتم ای کاش سراغ من نیاید...
از خودم بدم آمد
به سمت خانه می رفتم که چشمم به صندوق صدقاتی خورد. ایستادم و دست در جیبم کردم و پول ها را درآوردم. دیدم پول خرد ندارم، پول ها را در جیبم گذاشتم و به راهم ادامه دادم...
- ۰ نظر
- ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۳۹