دختر زیبا
وبلاگ"ایـــــن روزهــا"نوشت
در زمانهای قدیم دختری بسیار زیبا روی در شهر خوی بود. دختری که همه خانها و ثروتمندارن خواستگار او بودند. ولی در این میان دختر با فردی کشاورز ازدواج کرد. بعد از دو سال ازدواج این دو پسر خواست به حج برود. در حالی که مانده بود خانم خود را کجا بگزارد. نه دختر پدر و مادری داشت نه پسر. از این رو پسر به نزد عالمان شهر رفت و از آنها خواست همسر او را تا وقت آمدن او از سفر حج در خانه خود نگه دارند که هیچ کس قبول نکرد و گفتند: همسر تو بسیار زیبا روی است و ما میترسیم مرتکب گناه شویم.
- ۱ نظر
- ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۱۵