کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | سه شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ق.ظ
دین یعنی علم زندگی با توجه به غایت خلقت که سعادت در دنیا و اخرت است!
باید قبول کنیم که دین بهترین علوم است.
یعنی در اصل علم حقیقی همین علم است.
«ذلک الکتاب» که اولِ سورۀ بقره آمده است، یعنی کتاب، فقط و فقط همین است و بس...!
ما به نوشته های منظوم خود اگر کتاب می گوییم، مسامحه است و بس...!
علم دین مثل همۀ علوم دیگر، به ما می گوید که برای سعادت، برای چه روزی چه چیزایی ضرورت داره!
یا به اصطلاح علم دین، چه چیزهایی واجبه؟
واجب تر از هر واجبی در دین اختیار بشره!
چیزی که اگر نداشته باشیم ماهیت خودمون رو از دست دادیم...!
یعنی انسان وقتی مختاراست، انسان است وگرنه عطایِ انسانیّت به لقایش بخشیده شده است!
هر چیزی این اختیار را از بشر بگیرد، حقیقت انسان را از انسان گرفته است!
خوب حالا ما در علم دین به یک ضرورت برخوردیم، به یک واجب. در چه صورتی این واجب حقیقت وجود ما رو تهدید نمی کند؟!
حال در صورتی که ما در عمل به این واجب اختیار داشته باشیم، آن وقت، هم به ضرورت عمل کردیم و هم هنوز انسانیم...!
اگر عمل نکنیم یک ضرورت رو زیر پا گذاشتیم، باز هم شاید با آسیب مواجه بشویم، اما ماهیت انسانی مان را از دست نداده ایم. پس می توانیم دوباره برگردیم...!
دوستان عزیز، توجه کنید:
اشکال از جایی شروع شد که واجب رو اجبار ترجمه کردیم و در اجبار، انسان بی اختیار شده و از ماهیت خودش جدا می شود و دیگر اصلا انسان نیست. به قول مولایمان علی(ع) خدا را مثل بردگان عبادت نمی کنم! یعنی خدا در اجبار عبادت نمی شود، یعنی رشد در اجبار حاصل نمی شود!
خدا در ترس، عبادت نمی شود، چون ترس اختیار را از انسان می گیرد...!
خدا در طمع عبادت نمی شود، چون طمع کار، کور است و اختیارش را از دست داده است...!
اسیر دلیل شدن هم یک جور کور رنگی می آورد.
دین معجون عقل و عشق است. ترش و شیرین و ملس هستش!
دین یه معادله ریاضی تنها نیست.
دین فهمیدن اضلاع رنگی بال پروانه است. زیبایی و علم...!
عالم دینی مثل دکتر نیست که ویزیت گرفته باشد برای درمان!
یعنی درد تو برایش نون نباید داشته باشد.
عالم دینی مثل وقتی است که والدین شما دکتر باشد و درد شما دردمندش می کند...!
-
۰
۰
- ۹۳/۰۴/۱۷
- کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان