کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۶ ق.ظ
بررسی رابطهی نظام اجتماعی و سبک زندگی ممکن است خود در سیطرهی نظام اجتماعی رقم بخورد. تلاش برای رهایی از حاکمیت اجتماعی عینی و مفهومی، ممکن است. نامأنوس به نظر میرسد اما مگر راهی دیگر برای گذار از دوران کنونی وجود دارد؟ نظام اجتماعی و سبک زندگی مفاهیم و واقعیاتی هستند که لازم است برای بررسی رابطهی آنها بر آن محیط باشیم و نه در آن محاط.

از یک منظر سبک زندگی درون نظام اجتماعی قرار میگیرد و از نگاه دیگر سبک زندگی موجودیتی مستقل دارد. به بیان دیگر، طیفی وجود دارد که یکسر آن، تنها یک سبک زندگی را درون نظام اجتماعی خاص ممکن میداند و سر دیگر طیف، هر نوع زندگی در هر نظام اجتماعی را ممکن میانگارد. می توان نظر دوم، یعنی امکان جمع هر سبک زندگی با هر نظام اجتماعی را، به معنای منتفی دانستن نظام اجتماعی گرفت؛ به عبارت دیگر اگر هر سبکی از زندگی را در هر نوع از نظام اجتماعی ممکن بدانیم؛ در واقع وجود چیزی به نام نظام اجتماعی را انکار کردهایم. ممکن است امکان تحقق هر سبکی از زندگی در نظام اجتماعی، پیش از دوران مدرن قابل قبول به نظر برسد، اما برای دوران مدرن به هیچ وجه موجه نمینماید. البته در خصوص دوران پیش از مدرن نیز هر سبکی ممکن نبود؛ بلکه حداکثر این بود که سبک زندگی مورد دلخواه میتوانست محقق شود؛ اما توجه داریم که دوران پیش از مدرن سبکهای خاصی خواهان داشت و هر سبکی نمیتوانست سبک دلخواه باشد. مسلماً افراد یا جوامع قبل از دوران مدرن، طلب زندگی مدرن را نداشتند و بر فرض که چنین آرزویی در سر میپروراندند، تحقق سبک زندگی مدرن در دوران قبل از مدرن و ذیل نظامهای اجتماعی قبل از دوران مدرن ممکن نبود.
حال ذیل یک نظام اجتماعی خاص، سبکهای زندگی گوناگونی امکان تحقق دارند، هر چند که هر سبکی امکان تحقق ندارد. در پاسخ چنین سخنی میتوان گفت که همهی گونههای مختلفی که به عنوان سبکهای مختلف زندگی یاد میشوند، علیرغم تفاوتهای ظاهری، جوهری واحد و عناصری مشترک دارند که نشان میدهد این همه اشکال مختلف یک سبک زندگی واحد هستند. سبک زندگی کنونی در همه جا سبک زندگی مدرن است و تفاوتها ظاهری است.
یک دیدگاه از دو دیدگاه فوق همهی گونههای زندگی دوران کنونی را سبک زندگی مدرن میداند؛ چنانکه قائل است ما در هر صورت در جوامعی مدرن زندگی میکنیم، هر چند این جوامع با هم تفاوتهایی دارند؛ برخی ساختار سوسیالیستی دارند و برخی ساختار لیبرال؛ در برخی ارزشهای دموکراتیک حاکم است و در برخی دیگر ساختار و ارزشهای اقتدارگرایی پررنگتر است؛ بعضی در نوک پیکان توسعه هستند و برخی لنگان لنگان در پی توسعه. با همهی این اوصاف اما این جوامع همگی دارای روحی مشترک هستند و ذیل عنوان جامعهی مدرن قرار میگیرند . اساساً نظامگونه شدن جامعه و نظامگونه دیدن آن خود امری است که در دورانهای دیگر طرح نشده است. صورتبندی جامعه با نظامهای اجتماعی خود امری ویژهی دورهی مدرن است، پس به معنای عام، یک نظام اجتماعی مدرن وجود دارد و به معنایی دیگر، نظامهای اجتماعی مختلف ذیل نظام اجتماعی مدرن قرار می گیرد.
در هیچ دورانی از تاریخ، شکل زندگی و امور عادی روزمره جایگاه و نقشی این چنین نداشته است. در دوران مدرن است که هر امر استعلایی و هر حقیقت فراتری کنار میرود و زندگی معمول و روزانهی انسانهای معمولی به مثابه مهمترین امر، از آن بیوجه مینماید، فقط در دوران کنونی است که زندگی روزمره در قالب سبک زندگی صورتبندی میشود.
واضح است وقتی جایگاه حیات ظاهری و روزمره تغییر میکند، در واقع ماهیت آن سبک زندگی متولد شدهی این شرایط جدید است که در آن زندگی روزمره جایگزین حقیقت میشود؛ آن هم زندگی روزمرهی انسانهای گرفتار در بند عادات و غرایز و مشهورات ونه انسانی متعالی.
میتوان از سبکهای مختلف زندگی ذیل نظام اجتماعی سخن گفت و میتوان میان سبکهای مختلف سبکی را انتخاب کرد، اما رهایی از خود سبک زندگی کاملاً محل تردید است و امری است که تحت سیطرهی نظام اجتماعی قرار دارد. اینکه ما ذیل نظامهای اجتماعی مدرن، خود را از این سبک زندگی برهانیم و به سبک زندگی دیگری روی بیاوریم اگر چه ساده نیست، ولی امکانپذیر است، اما اینکه بتوانیم خود را از سبک زندگی برهانیم و به گونهای زندگی کنیم که از خود سبک زندگی رها باشیم، تقریباً غیر ممکن بهنظر میرسد؛ چرا که ما ذیل نظاماجتماعی مدرن قرار داریم و نظام اجتماعی مدرن امکان انتخاب میان سبک زندگی و عدم سبک زندگی را در اختیار ما قرار نمیدهد. سوال از انتخاب میان سبک زندگی و عدم سبک زندگی و تلاش برای تغییر آن ذیل یک نظام اجتماعی مدرن، در واقع همان پرسش امکان گذار از مدرنیته است.