کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۲۱ ق.ظ
ما از طرح مسائل واقعی انقلاب اسلامی هراس داریم، و رسانههای ما، حتی نشریات فکری و علمی از این که مسئلهای بالاتر از افق دید عوام تحصیل کرده طررح کنند ابا دارند. در حالی که انقلاب اسلامی بنا به آرمانهای بلندی که دارد، ناچار است تعارف را کنار بگذارد و به جای طرح مسائل رایج، مسائل واقعی خود را تعریف کند و به تأمل در خصوص آن بپردازد.
وقتی از پایگاه معارف انقلاب اسلامی به موضوعی مثل سبک زندگی میپردازیم، بی شک یکی از حیاتیترین این مسائل، نسبت این سبک زندگی با ولایتپذیری است.

وانقلاب اسلامی به ما جرأت داده است که به این مسائل بپردازیم، هرچند که شاید تاکنون کسی چنین مسئلهای را ذیل عنوان سبک زندگی مطرح نکرده باشد. یکی از سوالات مرتبط با همین زمینه، که همواره در مجامع دانشجویی مطرح بوده و هست، آن است که چه عواملی از تحقق مطالبات رهبری توسط دانشجوبان ممانعت میکند؟ این عوامل ریشه در تلقی خود دانشجویان دارد یا میبایست در بیرون از فضای دانشجویی آن را جستوجو نمود؟
اینکه چرا ما دانشجویان در اجرای دستورات مقام معظم رهبری ضعیف عمل میکنیم، سوالی است که تقریبا در همهی جمعهای دانشجویی دغدغهمند انقلابیب، بارها و بارها مطرح شده است و سخنان فراوانی در خصوص آن گفته و شنیدهایم، دانشجویان اغلب در پاسخ به این سوال در میان خود، لزوم ارتقا ایمان، اخلاق واراده خود را در نظر میآورند. و برخی دیگر شرایط دانشجو را مهمترین عامل میدانند.
به این معنی که شخصی در سن حدود هجده سالگی، از دبیرستان با شرایط خاصیدکه مدرسه دارد، وارد دانشگاه میشود و در موارد بسیاری ناچار میشود با خانه خداحافظی کند و در خوابگاه ساکن شود و زندگی جدیدی را به عنوان زندگی دانشجویی آغاز کند.
رشته تحصیلی خاصی دارد و در کنارش باید چند واحد دروس عمومی را باید بگذراند. نظام انگیزشی دانشگاه بر محور حضور و غیاب، نمره ومدرک بنا نهاده شده است و محتوای دروس نیز شرایط خاص خود را دارد.
در این منظومه، دانشجو به صورت طبیعی شکلی از زندگی را مییابد که ساعت خواب و بیداری خاصی دارد؛ وقت و شکل خاصی برای تفریح دارد و دیدار با خانواده و اقوام جایگاهی دیگر در زندگیش پیدا میکند و در یک جمله سبکی خاص از زدگی را که زندگی دانشجویی است تجربه میکند، که در آن از یک الگوی نانوشته مشخص تقسیم وقت و توان پیروی میکند.
توضیح دیگر این است، ساختاری که برای زندگی آموزشی و غیرآموزشی دانشجو طراحی شده است، با این پیشفرض بوده است که دانشجو، نیروی کاری است که طی دوره مشخص ( مثلا چهارساله برای کارشناسی) تبدیل به یک نیروی کار متخصص میشود.
اما اینکه در نظام مبتنی بر ولایت فقیه و ذیل انقلاب اسلامی، دانشجو چه تعریفی دارد و متناسب با آن تعریف از دانشجو، چه محتوایی برای دانشجو لازم است و چنین تعریفی از دانشجو و چنین محتوایی، اقتضای چه برنامهها، ساختارها، قالبها وشکلهایی برای نتظیم زندگی شبانهروزی دانشجو دارد، مطلبی است که ظاهرا برای مسولان واهل نظر مهم نبوده است تا در خصوص آن بیندیشند!
به هر حال، مطابق این دیدگاه، در زنگی دانشجو، جایی برای پرداختن به دستورات ولایت تعبیه نشده است و بنابراین کسانی که با ایمان محکم خود در مسیر تبعیت از دستورات ولایت گام برمی دارند عموما خارج از نظم و برنامهی آموزشی و غیرآموزشی رسمی حرکت میکنند. و کسانی که از درجات پایینتری از ایمان برخوردارند به صورت فوقبرنامه در صورت امکان توجهی به این حوزه مینمایند.
حال آنکه در مقام ساختارپردازی باید ساختار را به گونهای ساخت و پرداخت که افرادی که از اراده ضعیفتر برخوردارند نیز بتوانند گام در مسیر بگذارند و نرمنرمک ارادهی خود را قوی سازند.
اما سخن اینجاست که آیا این مطالب به معنای این است که امکان عمل به دستورات امامخامنهای برای دانشجویان منتفی است؟
با مروری بر مجموعه مطالبات رهبری از دانشجویان میتوان مدعی شد که اساسا رهبری مطالبهای خارج از وسع و توان دانشجویان نداشته که امکان تحقق آن در گرو عواملی بیرون از حیطه اراده و اختیار آنان باشد.
البته نمیتوان مدعی شد که مانعی بر سر راه تحقق آرمانها وجود ندارد، اما میتوان گفت که عمدهی موانع موجود، موانع بنیادی و مهرکننده نیستند و حداکثر نقشی را که میتوانند ایفا کنند، نقش تعدیل کننده ویا به عبارتی تضعیف کننده است. از این رو باید مانعی جدیتر را جستوجو کنیم تا با برداشتن آن از سر راه، گامی در جهت بازتعریف و تحقق دانشجوی انقلاب اسلامی برداشته شود. با بررسی اجمالی موانع موجود میتوان گفت، تنها مانع جدی که میتواند نقش مهرکننده یا استحاله کنندهی آرمانها را ایفا نماید، وجود گفتمانهای استبدادی و غیردینی است که یا از سوی نظام و محتوای آموزشی و یا از طریق ترویج گفتمانهای رایج غربی نشر مییابند.
برهمین اساس میتوان گفت که در شرایط فعلی از یک دانشجوی کارشناسی، به عنوان مثال قبل از آنکه انتظار تولید علم برود، انتظار بسط گفتمان خود اتکایی علمی و تلاش برای تحصیل رویکرد مسئلهمدار وجود دارد. در چنین شرایطی است که دانشجو در آینده میتواند به عنوان یک کنشگر اصلی این عرصه نقش ایفا نماید. در مقابل، گفتمانهای رقیب یا هژمون، همواره به عنوان اصلیترین و البته کارآمدترین مانع در قبال گفتمانهای انقلاب و رهبری بودهاند، به گونهای که برای بقا، پیوسته در حال نوزایی و بازتولید هستند. در این شرایط، نراع گفتمانی و تلاش آرمانخواهانه دانشجویان، میبایست تا فتح نهادهای گفتمانساز نظام آموزشی دانشگاه به صورت جدی ادامه پیدا کند، به گونهای که تولید گفتمانهای ارزشی در دانشگاهها نهادینه شود.
بنابراین با توجه به مجموعه مطالب فوق میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هرچند شیوهها و شکلهای مشی و زندگی دانشجویی، در تضعیف حرکت در راستای آرمامها بیتأثیر نیست، اما نمیتواند به عنوان مانعی اساسی طرح شود. بلکه مهمترین مانع بر سر راه تحقق دانشجوی انقلاب اسلامی، یعنی دانشجویی که خود را در نظام ولایی تعریف کرده است، ناشناخته ماندن گفتمان ولایی و وجود گفتمانهای هژمون است و جدیترین و کارآمدترین ابزار برای تحقق مطالبات رهبری، گفتمانسازی و ترویج آن است.
قبل از شروع بذارید واژه هژمون رو توضیح بدم
فرا دستی (به انگلیسی:hegemony-هژمونی) اصطلاحی است که در نوشتههای برخی از مارکسیستهای سده ی بیستم (به ویژه آنتونیو گرامشی) به کار میرود. مراد از آن چیرگی مادی و معنوی یک طبقه بر طبقات دیگر است
اما در ادامه ....
بذار بحث رو اینطور شروع کنم
شنیدید میگن خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج !!
بحث ولایت رو وقتی ما میخایم شروع کنیم باید از اون خشت اول درست شروع کنیم تا وقتی به انتهاش که ولایت فقیه هستش رسیدیم دیوار صاف باشه نه در حال ریختن
بالاترین درجه ولایت ؛ ولایت الله است بعد ولایت رسول الله بعد اولی الامر منکم که در روایات ائمه اطهار می شوند که در آخرین درجه می رسه به ولایت فقیه که ما اون رو دنباله رو ولایت ائمه می دانیم و بر لزوم پیروی از اون تاکیید می کنیم
حال یک سوال ساده کسیکه در ولایت الله که بنیادی ترین ولایت است که تبعیت از دستورات خداست وبه مثابه شاکله یک ساختمان است مشکل دارد چگونه می توان انتظار داشت که به مراتب پایین تر درست و بی هیچ عیبی برسد؟؟
نکته دوم ما نیروی کار آمدی که مطلب رو گرفته باشه یا در کلامی دیگر بتواند مطلب را سریع بگیرد وکنش مناسب با آنرا بی معطلی تشخیص دهد کم داریم این یعنی تکلیف ما با خودمان هم روشن نیست و خیلی از ما توانایی دفاع حتی از عقایدی که به آن اعتقاد داریم را هم نداریم
نکته سوم اینکه ما می گوییم گفتمان......کاملا" درسته ...ولی همین گفتمان رو شما در نظر داشته باشید یک شخص وقتی دیدگاه های رهبر رو راجع به خیلی از مسائل نمی دونه چطور میخاد راجع به اون گفتمان راه بندازه؟؟؟
نکته چهارم هم اینه که این مشکل از 2 جا ناشی میشه
1)) از خودمان ....چون یک جوان انقلابی به معنایی که خمینی (ره) تعریف کرده خودش باید نماد هژمون وفرادستی باشه نه اینکه در مقام ضعف بیاد با هژمون مقابل نبرد کنه
2)) در پله بعد نهادهای راهبردی که سیستم آموزشی یکی از آن هاست باید راه را برای این تفکر هژمون بسیجی هموار کند وصد البته خودش هم قافله سالار این موضوع شود نه در پشت هژمون بسیج پنهان گردد