دیگه فرصت نداری
وبلاگ" یا مهدی ادرکنا"نوشت
اگه یک دفعه بهت بگن:
جایی هست که آرزوی رفتنش رو داری، برو...
کار ناتموم داری، انجام بده...
از کسی طلب حلالیت میخوای، عجله کن که چند روز بیشتر فرصت نداری...
چه حالی پیدا میکنی؟؟؟
اینکه بدونی کتاب زندگیت داره به انتها میرسه و صفحات آخرشه،
چه حسی بهت دست میده؟
اینکه بدونی آرزوهایی که در فکر رسیدن بهشون بودی، باید ببوسی بذاری کنار...
باز هم غصه نداشته هات رو می خوری؟
باز هم به فکر آزار دیگران هستی؟
باز هم ....
نه ..... دیگه این چیزها اصلاً برات خنده داره
شاید امروز آخرین روز عمرمون باشه...
اون وقت حسرت گفتن حرفهایی که باید "امروز" می زدیم ولی نزدیم؛
افسوس کارهایی که باید "امروز" می کردیم ولی کوتاهی کردیم،
با خودمون زیر انبوهی از خاک دفن میشه...
آرزوی خیلی از رفتگان، بازگشت به این دنیاست...
فراموش نکنیم همیشه فردایی هست ولی اطمینان داریم که فردا هستیم یا نه...؟؟؟
- ۹۲/۱۰/۱۸