فرار مغزها از حوزه علمیه
وبلاگ نامه های حوزوی نوشت
در سالهای اخیر بازگشت به فقه و اصول در بخشهایی از حوزه علمیه به چشم میخورد، به گونهای که در حال حاضر ۱۴ مرکز تخصصی فقهی تشکیل شده است. مرکز فقهی امام باقر (ع) از اولین مراکز تخصصی فقهی است که از ۱۵ سال پیش زیر نظر آیت الله العظمی شبیری زنجانی تأسیس شده و مورد توجه و استقبال طلاب قرار گرفته است. در دفتر این مرجع تقلید ساعتی با یکی از مدیران این مدرسه به گفتوگو نشستیم.
مدرسه فقهی امام محمدباقر (ع) با چه هدفی تأسیس شده است؟
راهاندازی این مدرسه فقهی با دو هدف اصلی بوده است. این دو هدف بر اساس دو مشکلی است که در حوزههای علمیه، وجود داشته و دارد. مشکل اول، بیانگیزه بودن طلبههای فاضل حوزه علمیه، نسبت به فقه، مسائل فقهی و علوم وابسته به فقه است. با خیلی از طلبههای پایه شش صحبت میکردیم و میکنیم، خیلی از آنها درباره آینده علمیشان چنین فکر میکنند که میخواهند در تفسیر و کلام کار کنند و حتی اگر به فقه میپردازند، آن را صرفا پل و مقدمهای برای آن کار میدانند.
منشأ این بیانگیزگی این است که قبل از انقلاب، تقریبا علوم تفسیر و کلام و اعتقادات و تاریخ و علوم دیگری از این دست، به صورت موردی توسط تکدانشمندان و علمایی همچون مرحوم علامه طباطبایی دنبال میشد و در سیستم فراگیری که طلبهها و فضلای متعددی در آن راه مشغول باشند، نبوده است. و به صورت موردی، افرادی همچون مرحوم آقای مطهری رشد میکنند. و همیشه این اعتراض وجود داشت که چرا همه به فقه و اصول میپردازند و علوم دیگر، غریب است.
پس از انقلاب که روحانیت در مسند همه شئون کشور قرار گرفت و این شئون در اختیار حوزهها قرار گرفت، با اینکه انتظار بود مسائل فقهی بیشتر مطرح و پاسخ داده شود اما برای گسترش آن دیدگاه، مؤسسات مختلف آموزشی و پژوهشی به وجود آمد که به خاطر همان پیشینه و تاریخ همگی غیر فقهی بودند. لذا فقه، اگر نگوییم به حالت متروک درآمد، مظلوم و مهجور واقع شد و انگیزه برای پرداختن به فقه، کم شده بود. لذا یکی از اهداف این مجموعه، بالا بردن انگیزه فقهی فضلای حوزه بود که به نظر هدف خیلی مهمی هم بود. اکنون پس از این ده پانزده سال که از تأسیس این مؤسسه میگذرد، کمی موج ایجاد شده و مؤسسات فقهی متعددی ایجاد شده است و آن هدف، تا حدی تأمین شده است.
یکی از سرمایههای هر مجموعه آموزشی، پژوهشی و علمی، دانشآموزان، دانشجویان و کسانی هستند که در آنجا تحصیل میکنند. در حوزه، شرایط به این صورت بود که از پایه یکم تا ششم طلبه را آموزش میدادند و سپس طلبه به سطوح عالی میرفت. پایه هفت تا پایه دهم، مقطع بسیار حساسی است. زیرا اولا طلبهها معمولا در این دوران، ازدواج میکنند. دیگر اینکه از یک بلوغ ابتدایی فکری برخوردارند و یک توانایی اجمالی برای جهش و بالا رفتن علمشان پیدا میکنند.
متأسفانه در این مقطع، بهترین استعدادها از حوزه خارج میشوند. یعنی اگر یک تحقیق میدانی در باره سالهای گذشته انجام شود، معلوم خواهد شد که بسیاری از ورودیهای حوزه در سالهای اوایل انقلاب که ما بودیم و گروههای بعدی، مستعدانشان دقیقا در همین چهار پنج سال بعد از مقدمات، یکی یکی جذب دانشگاه شدند و یا از حوزه رفتند. طبیعی است که اگر شما مستعدترین طلبهها و محصلانتان را در چنین مقطعی از دست بدهید، در آینده میخواهید برای چه کسی برنامهریزی کنید؟ چه کسی قرار است مسیر را ادامه بدهد؟ امروز میتوان اصطلاح فرار مغزها را در حوزه نیز مشاهده کرد که من آن را فرار استعدادهای مناسب مینامم.
هدف دوم این بود که فضایی را فراهم کنیم که طلبههای مستعد، طلبههای درسخوان، دستکم در معرض تهاجم قرار نگیرند و دیوار نسبتا امنی در کنارش قرار دهیم که اینها اگر هم میخواهند از حوزه بروند، با یک انتخاب و صلابت خاصی بروند؛ نه اینکه هر جا از راست و چپ صدایشان کردند، بروند.
مشکل سومی که وجود داشت این بود که بالاخره حوزه، بعد از انقلاب یک گسترش کمّی نسبتا قابل توجهی پیدا کرد. یعنی مثلا حوزهای که قبل از انقلاب، شاید سالانه صد تا صد و پنجاه نفر، آن هم فقط در قم واردش میشدند، بعد از انقلاب به صورت یکجا در یک سال، چهار پنج هزار نفر یا شاید ده هزار نفر و حتی یک سال هجده هزار نفر اعم از زن و مرد، و از شهرستانهای مختلف کشورپذیرش کرد. به طور طبیعی، این تعداد نیاز به رسیدگی و تأمین مالی و غیره دارد. اگر بخواهید به طور یکسان به همه نگاه کنید، سرمایهها درست استفاده نمیشود؛ مثلا میبینید که شهریه برای همه طلبهها به صورت یکسان پرداخت میشود. ولیبهتر است کسانی که جدیترند، استعداد بالایی دارند و میتوانند آینده حوزه را شکل دهند، نویسنده و یا مجتهد بزرگی بشوند، شناسایی شوند و مورد حمایت ویژه قرار بگیرند. به هر حال نه همه، ولی یک عده هم باید بیایند و این کار را بکنند، عدهای را انتخاب کنند، فضا ایجاد کنند و باعث شوند که دستکم در آینده حوزه، سرمایههای بزرگی بمانند، تربیت شوند، رشد کنند، بالندگی پیدا کنند و به سرمایهها و آینده حوزه تبدیل شوند. سه عاملی که اشاره کردم، باعث و انگیزهای شد برای ما که مدرسهای تحت عنوان مدرسه تخصصی فقه در ابتدای پایه هفتم شکل بگیرد.
چرا فقه؟ فقه چه جایگاهی در حوزه دارد و چرا باید تقویت شود؟
فقه، دستورات و مناسک عملی دین در شئون مختلف و نقشه راهی برای هر مسلمان است که باید آن را طی کند. من انکار نمیکنم که سایر علوم هم جایگاه خود را دارند که نمیتوان اهمیت آنها را انکار کرد. مشاهده میکنید که در ده سال اول انقلاب که مؤسسات و مجموعهها و مراکز مختلفی ایجاد شد ولی هیچ کدام به صورت خاص، فقهی نبودند. در حالی که برای علوم دیگر به صورت مکرر، مؤسسه و مجموعه درست شد. چون شئون نیازمند به فقه، گسترده شده بود. یک نمونهاش را که همین چند روز پیش با آن مواجه شده بودیم، به عنوان مثال خدمت شما عرض میکنم.
چند روز پیش یکی از مشاوران وزیر نفت، آمده بود و میگفت فضای حاکم بر مسائل نفت، شامل قراردادها، استخراج، تولید و دیگر مسائل آن، همه بر اساس آییننامههایی است که در آمریکا و انگلیس نوشته شده و هیچ جهتگیریای از طرف حوزه به عنوان (به تعبیر خود ایشان) «فقه نفت» نشده که خط قرمزهایی مشخص شود و مسیری در نظر گرفته شود و ما دقیقا بر اساس همان فضایی که آیینهایی آمریکایی و انگلیسی ترسیم میکنند حرکت میکنیم.
شما میبینید که فقه برای امور خصوصی کوچک جواب داده است. مثلا درباره چاهی که حفر میکنند، حکم داده است که حریمش چقدر است، نهر آب به چه شکل است، همسایه چه حقوقی دارد، حدود و فروع کشاورزی چیست، احکام آب چیست. ولی این را در مقیاس بالا مثل نفت نداریم. امروز در موضوعات مختلفی که حکومت با آنها درگیر است، در مسائل فقهیاش مشکل داریم. بنابراین، این اصل هدفی است که به طرفش آمدهایم.
چه دورههایی در این مرکز طراحی شده است و قرار است طلبهها در این دورهها چه توانمدیهایی به دست آورند؟
طراحی مدرسه برای پایه هفتم تا پایه ده و یازده است. این چهار پنج سالی که سطوح عالی است، بخش اول کار ماست. بخش دوم کار ما سه سال درس خارج است با عنوان «دوره مقدماتی استنباط» که این هم سه سال طول میکشد. و افراد این دوره با مباحث کلی استنباط آشنا میشوند و با حضور در درسهای خارج، روشهایی را با کمک اساتید راهنما یاد میگیرند. بخش سوم، دوره عمومی استنباط است که چهار سال طول میکشد که جمعا هفت سال درس خارج حوزه میشود. در این چهار سال، مباحث کمی تخصصیتر میشود و در بحثهای اجتهاد، جلو میروند. قرار است که یک دوره تخصصی سهساله استنباط هم باشد که آن دوره هنوز طراحی کامل نشده است. اگر آن دوره هم کامل بشود، ان شاء در مدرسه فقهی راهاندازی خواهد شد.
شنیده شده است در امتحان ورودی و پذیرش طلاب برای این مرکز تخصصی، سختگیریهایی وجود دارد. این دقت ها با چه هدفی صورت میگیرد؟
یکی از نکاتی که از روز اول تا به امروز، مدرسه متکفل آن بوده است، به تعبیر شما سختگیری و به تعبیر من، دقت در گزینش است. ما اینجا به هر حال، امکانات محدودی در اختیار داریم. و از جهت استاد، فضای آموزشی و… به گونهای است که سالیانه فقط تعداد محدودی را میتوانیم گزینش کنیم. طبیعی است که هر چه این تعداد، با دقت بیشتر و با گزینش مناسبی صورت گیرد، آینده مدرسه به همین نیروهایی است که جذب میکند. بنابراین، اسمش را نمیتوانیم سختگیری بگذاریم. ولی رقابتی وجود دارد. هر سال تعدادی ثبت نام میکنند.
سیستمی که در مدرسه طراحی شده، چند نکته دارد. یکی اینکه هیچ کس به غیر از سیستم گزینش مدرسه، راه دیگری برای ثبت نام در مدرسه ندارد. به هیچ وجه. حتی نزدیکترین دوستان مدیر مدرسه هم باید با همان قواعد و مقررات مدرسه، وارد مدرسه شوند. طبیعتا در امتحان مدرسه شرکت میکنند. در مصاحبه شفاهی علمی هم شرکت میکنند و در یک گفتوگوی عمومی هم شرکت میکنند و توسط خود اساتید، گلچین شده و انتخاب میشوند. شاید همین دقت باعث شده که سطح علمی طلبههایی که وارد مدرسه شدهاند، سطح قابل قبولی باشد. یکی از چیزهایی که شاید همه طلبهها بر این باور باشند، این است که جو علمی مدرسه، جو مناسبی است. همه پی درس و تحصیلاند، همه در پی استفاده از وقتشان هستند. و این هم به نظر من، مرهون همان (به تعبیر شما) سختگیریای است که وجود دارد. به عنوان مثال، سال گذشته ۲۵ نفر از ۴۴۰ نفر انتخاب شدند. امسال از ۵۰۰ نفر، قرار است ۲۵ نفر انتخاب شوند. طبیعی است که دیگرانی که قبول نمیشوند، احساس میکنند سختگیری شده است. ولی هر کس شرایط بهتری داشته باشد، انتخاب میشود.
تا کنون چند دوره پذیرش شدهاند؟
از ابتدا تا کنون، با احتساب امسال، ۱۴ دوره طلبه در مدرسه فقهی پذیرش شدهاند. و هر سال تعداد نفرات بین ۲۰ تا ۲۵ بوده است. گاهی بعضی شرایطش را ندارند که تا آخر همراهی کنند و ریزشهایی وجود دارد. و به همین دلیل مثلا گروهی که چهار سال پیش ثبت نام شدهاند، امسال ۱۳ نفرشان برای درس خارج ثبت نام شدهاند. البته بنا بر این است که همه دوستانی که با ما هستند، تا آخر همراه باشند، مگر اینکه خودشان انگیزه یا توانایی لازم برای همکاری را نداشته باشند.
در مقاطع بالاتر کسی نمیتواند وارد مدرسه شود؟
تا به حال ما هیچ ورودیای در مقطع درس خارج، از بیرون از مدرسه نداشتهایم. ولی امسال شاید برای اولین بار، دو سه نفر به صورت گزینشی وارد مدرسه شوند. شاید این فضا ایجاد شود که از سال آینده، هر سال چند نفری در مقاطع بالاتر نیز پذیرش شوند. ولی امسال برای اولین بار به صورت غیر رسمی این کار انجام میشود؛ مانند کسانی که قبلا طلبه خودمان بودهاند و به هر دلیلی رفتهاند و میخواهند برگردند. و یا استادی از اساتیدمان طلبههای ممتازی را معرفی کرده باشند، به صورت معدود شاید بین یک تا سه نفر اضافه شوند.
مدرسه فقهی امام باقر (ع) از ابتدای تأسیس تا کنون، محصول و خروجی هم داشته است یا هنوز زود است؟
تا کنون سه دوره از دوستان ما فارغ التحصیل شدهاند. و امسال نیز چهارمین دوره ما فارغ التحصیل میشوند و شاید پانزده سال شده باشد. تقریبا میشود گفت بالای ۵۰ درصد دوستان فارغ التحصیل ما در حال حاضر، در سطوح عالی حوزه تدریس میکنند. بعضی از آنها در خود مدرسه و برخی دیگر در مدارس مشابه، و برخی هم در شهرستانها تدریس میکنند. الان در شهرستانهای مختلف، بخش فقه و اصول مدارس را دوستان فارغ التحصیل مدرسه فقهی به عهده گرفتهاند و هدایت میکنند و آموزش میدهند. به علاوه اینکه عدهای از آنها در مؤسسات پژوهشی مختلف، مشغول هستند. الان شاید بشود گفت حدود سی تن از اساتید سطوح عالی حوزه، از طلاب مدرسه فقهی امام محمد باقر هستند و پنج شش نفر از آنها حتی در خود مدرسه تدریس میکنند.
درباره سیستم آموزش مدرسه هم توضیحاتی بفرمایید.
بحث خیلی مفصلی است. ولی در حدی که در ذهنم هست پاسخ میدهم. در مقطع سطح، دروسی که باید تدریس شود، مشخص است. کاری که ما میکنیم این است که اولا سعی میکنیم با انتخاب اساتید خوب، و نظارت و برنامهریزی، درسها را تقویت کنیم. دیگر اینکه یک کلاس راهنما در کنار درسهای دیگر میگذاریم که درس اصلی را تکمیل کند و نکات از دست رفته و حواشی تکمیل شود. معمولا کلاسهای راهنماهای موفق، خیلی موجب موفقیت و نشاط طلبهها میشود. سوم اینکه یک سری از علوم و دانستههای لازم برای طلبهها همچون علوم اعتقادی، رجال، علوم حدیث و امثال اینها در کنار درسهای اصلی به صورت تدریس یا دورههای کارگاهی یا مطالعاتی در برنامه طلبهها قرار میگیرد.
چهارم اینکه طلبههای مدرسه را بهبرخی از مهارتها مجهز میکنیم. مثلا مهارتهای آی.تی از جمله مهارتهایی است که از ابتدای ورود به مدرسه تا پایان سال پنجم، یازده دوره به آن اختصاص داده شده است. دورههای کوتاهی منطبق با نیاز طلبههای مدرسه طراحی شده و توانایی کار با کامپیوتر، کار با نرمافزارهای علوم اسلامی، کار با یک ادیتور خوب، کار با یک بانک اطلاعاتی خوب مثل اکسل، کار با برنامههای مخصوص ارائه مطالب مثل پاورپوینت، و یا برنامههای یادداشتبرداری همچون واننوت و… در دستور کار قرار میگیرد. حتی تایپ را به عنوان یک مهارت، تقریبا همه دوستان مدرسه بلدند و همه باید تحقیقاتشان را خودشان تایپ کنند. مهارتهای نوشتاری، پژوهشی خاص و… نیز به آنها آموزش داده میشود.
با احتساب امسال، ۱۴ دوره طلبه در مدرسه فقهی پذیرش شدهاند.
یک بخش دیگر از برنامه مدرسه نیز، بخش پرورشی است. مثلا با برگزاری درسهای اخلاق، بازدیدها، مراسمهای مدرسه، نشستهای علمی، اردوهای علمی و… به صورت جانبی در کنار کارها قرار میگیرد.
بعد از وارد شدن به مقطع درس خارج، مهمترین ویژگی مدرسه این است که طلبهها را آزاد میگذارد که در هر درسی که خواستند شرکت کنند، فقط شرط اصلیاش این است که دستکم سه نفر آن درس را انتخاب کنند تا بشود یک گروه علمی تشکیل داد. طبیعی است که به خاطر قوت علمی بچهها و مشاورههایی که دارند، عملا درسهایی انتخاب میشوند که قوت مناسبی دارند. و عملا از میان صدها درس، هفت یا هشت درس مورد توجه بچهها قرار میگیرد.
پس از انتخاب درسها، کلاس راهنما در کنار آنها تشکیل میشود و کلاس راهنما دو بخش است. یک بخش، مقدمه و تمهید است که آماده میشوند برای کلاس. و بخش دوم، رفع اشکال است. طبیعتا هر درسی، دو تا سه جلسه در هفته، راهنما دارد. بعضی از جلسات راهنمایی، توسط خود اساتید درس خارج انجام میشود. بعضی دیگر توسط شاگردهای خوب آن استاد و بعضی دیگر توسط اساتید دیگر.
به علاوه اینکه طرح جامع پژوهشی برای قدرت پژوهشی دوستان برای دوره درس خارج طراحی شده است. برای نگارش یک متن، از تقریرات ساده تا نوشتن یک مقاله علمی، و نهایتا یک کتاب یا پایاننامه، با یک برنامهریزی کاملا مشخص، از خلاصه کردن مقالات تا پیدا کردن کلمات در کتب فقهی قدما، تا نگارش و نهایتا آخرین دورهای که دوستان در پژوهش انجام میدهند این است که هر پژوهشی را تحت نظر یک استاد انجام میدهند و هفتهای یک بار، کارهایی که در آن هفته کردهاند را به استاد عرضه میکنند و استاد، بررسی میکند و دوباره برای هفته آیندهشان و هفتههای دیگر و به این ترتیب، هر ترم یک مقاله نوشته میشود که این مقاله بعدا در مجلسه پژوهش مدرسه منتشر میشود و مورد استفاده قرار میگیرد.
تا جایی که ما در جریان هستیم، مدرسه تا به حال تبلیغاتی انجام نداده است فکر میکنید آن مثلا ۵۰۰ نفری که مراجعه و ثبت نام میکنند، از چه طرقی به مدرسه وصل میشوند؟
بزرگترین تبلیغ، تبلیغ شخص به شخص است. یعنی ما اگر هیچ اطلاعیهای هم ندهیم، پنجاه درصد این جمعیت ثبت نام میکنند. هدف اصلی هم از اینکه تبلیغ نمیکنیم این است که شرمنده میشویم؛ چون عده زیادی ثبت نام میکنند و تنها عده محدودی قبول میشوند و با اینکه بسیاری از آنها خوباند، قبول نمیشوند و ما شرمنده آنها میشویم. اگر امکانات مدرسه به حدی بود که میتوانستیم تعداد بیشتری پذیرش کنیم، احتمالا تبلیغ بیشتری میکردیم که چه بسا هزار نفر هم ثبت نام کنند و مثلا صد نفر از آنها قبول شوند. ولی با توجه به اینکه امکانات مدرسه از جهات مختلف، محدود است، به خاطر همین طبیعی است که تبلیغ چندانی نکنیم. ولی طبق نظرسنجیهایی که ما انجام دادهایم، حدود ۶۰ درصد تا ۷۰ درصد دوستانی که در امتحان ورودی مدرسه شرکت میکنند، میگویند از طریق دوستان و رفقا اطلاع پیدا کردهایم. بعضی هم از طریق اطلاعیه و برخی هم از طریق مدرسه محل تحصیلشان خبردار شدهاند. البته آمار همه اینها را داریم. میزان رضایتمندی طلبهها از زمان و نوع امتحان، کیفیت سؤالات و همه اینها در طول ۱۵ سال را آمار داریم و میشناسیم و هر بار تحلیل میکنیم و سعی میکنیم که هر سال بهتر از سابق بشود.
بر اساس توضیحاتی که فرمودید، قاعدتا طلاب این مدرسه، رغبت چندانی به مدرک نداشته باشند، ولی به هر حال، رویکرد و سیاست شما در این باره چیست؟
همان طور که شما اشاره فرمودید، در پی مدرک نیستیم. ولی با توجه به خدماتی که طلبهها میخواهند در دانشگاهها و جامعه داشته باشند، ناگزیرند که مدرکی در اختیار داشته باشند. بر اساس برنامهریزی ما قرار است دوستان مدرسه ما در پایان دوره مقدماتی استنباط، مدرک سطح ۳ را بگیرند و در پایان دوره عمومی استنباط، سطح چهار را بگیرند. یعنی برنامهریزی ما به این صورت که وقتی طلبهای تا پایان دوره عمومی با ما همراه است، سطح ۳ و ۴ حوزه را بگذراند و مدرکش را بگیرد. بر این اساس، پایاننامه سطح ۳ و ۴ را در برنامههای پژوهشی مدرسه گنجاندهایم و استاد بر روند این پژوهشها نظارت میکند و دفتر مدرسه نیز نظارت میکند؛ مثلا در برنامه تابستانی مشخص است که باید ۳۰ درصد از پایاننامهشان را بنویسند؛ به عنوان مثال تا امروز حدود ۴۰ نفر از طلبههای درس خارج، سطح ۳ حوزه را تمام کردهاند و عدهای هم سطح چهارشان را تمام کردهاند و همان مدرک حوزوی مرسوم را گرفتهاند.
برخی از مراکز تخصصی، گله دارند که چرا حوزه علمیه، پایاننامهها را به خودشان واگذار نمیکند. مدرسه فقهی در این باره چه رویکردی داشته است؟
ما هم صحبتهای زیادی با مدیریت حوزه داشتهایم و همکاریهای خوبی انجام شده است. مثلا کمیتهای که قرار است طرحهای پایاننامه را تصویب کند، در خود مدرسه چند بار تشکیل شده است که قدمی رو به رشد بوده است. به هر حال مرکز مدیریت حوزه هم سختگیری و مقاومتی در این باره دارد ولی همچنان مشغول پیگیری هستیم. واقعیت این است که در تمام دنیا هر مجموعه آموزشی خودش امتحان میگیرد و خودش پایاننامه میدهد و خودش تصویب میکند و نهایتا مدرکش برای تصویب نهایی به نهاد بالاتر برود. و این شکل موجود در حوزه علمیه، قطعا شیوهای شکستخورده و ناصحیح است که همه باید بروند یک جا امتحان بدهند و شیوه امتحان گرفتنی که در این سی سال در حوزه انجام میشده است، به نظر من در هیچ نظام آموزشیای اتفاق نمیافتد که مثلا بگویند همه دانشگاهها باید دانشجویانشان را بفرستند تا در وزارت علوم امتحان بدهند. در واقع، مرکز مدیریت جایگاه بزرگ نظارتی و کیفی را دارد و باید چنین جایگاهی را داشته باشد. البته الحمد لله به تدریج دارند به آن سمت حرکت میکنند.
یکی از مشکلات طلبهها که باعث میشود ترک تحصیل کنند یا در کنار تحصیل خود به کارهای دیگری مشغول شوند، نیازهای مالی است. مدرسه فقهی چه مقدار از طلبههای خود در این زمینه حمایت میکند؟
به نکته خوبی اشاره کردید. در ابتدای صحبت من به این اشاره کردم که مدرسه فقهی را به چه هدفی راهاندازی کردیم. تا حدودی به برنامههای مدرسه هم اشاره کردم. یکی از برنامههای مدرسه، پشتیبانی و دادن تسهیلات به طلبههاست. در بحث تسهیلات، چند مسئله مد نظر بوده است. یکی اینکه چه میزان باید تسهیلات به طلبهها داده شود. ما تسهیلات مدرسه را نه آن قدر بالا بردیم که نسبت به کسانی که در این مجموعهها نیستند احساس اختلاف طبقاتی و فاصله مالی احساس شود. مثلا کسی بگوید من که در این مؤسسهها نیستم کل درآمدم در ماه، ۴۰۰ هزار تومان است ولی کسانی که در این مؤسسهاند دو میلیون تومان درآمد دارند. لذا این تسهیلات را به قدری بالا نبردیم که چنین احساسی در طلبههای دیگر ایجاد شود. و نه آن قدر حمایت را کم کردهایم که فشار وارد بر شخص، او را مجبور کند به اینکه در کنار درسش کاری به عهده بگیرد و پژوهشی انجام دهد و غیره.
در زمینه تسهیلات، به دو روش عمل کردیم. یکی اینکه شهریهای را به عنوان پایه تسهیلات ولی به صورت هدفمند برای طلبههای مدرسه قرار دادیم. هدفمند یعنی بر اساس تجرد و تأهل، تعداد اولاد و دیگر شرایطی که دارند، شهریه طلبهها تغییر میکند. مثلا طلبهای که متأهل است و سه فرزند دارند، ممکن است شهریهاش حتی تا سه برابر یا چهار برابر شهریه یک طلبه مجرد باشد. لذا سیستم شهریه مدرسه، به صورت کاملا هدفمند طراحی شده. دیگر اینکه امور پژوهشی آموزشی عادی مدرسه را هیچ وقت به شهریه نبستهایم. یعنی این طور نیست که بگوییم اگر نمره طلبهای کم شد، شهریهاش هم کم شود. گاهی در برخی از مجموعهها دیده میشود که شهریه را بر اساس ساعتهای صرفشده در مجموعه طراحی کردهاند. این روش، علاوه بر اینکه خلاف کرامت طلاب است، اثر اخلاقی، آموزشی و پژوهشی بد دارد. لذا تا زمانی که طلبه، عضو مدرسه است، شهریهاش برقرار است. گاهی ممکن است کسی شرایط اصلی مدرسه را رعایت نکند و دیگر طلبه ما نیست، طبیعی است که مزایای طلبههای مدرسه را ندارد؛ حتی اگر به صورت میهمان در برنامهها شرکت کند. دیگر اینکه سعی کردهایم در کنار شهریه، تسهیلات جانبی را فراهم کنیم؛ گاهی با پرداخت عیدی، بن، وامهای قرض الحسنه، و گاهی با برگزاری اردوها و پرداخت کمکهزینههایی در این زمینه، حتی گاهی کمک به مشکلات خاصی همچون کمکهزینه مسکن صورت میگیرد.
طلبههایی که تا سطوح بالاتر میآیند، سعی میشود که حتی الامکان اگر مشکلی در زمینه مسکن هم دارند، دغدغهشان به صورت خاص و موردی بررسی و برطرف شود. ولی چند نکته را رعایت میکنیم. یکی اینکه پرداختها آن قدر بالا نیست که باعث ایجاد فاصله طبقاتی شود و دیگر اینکه سعی میکنیم کمکها بر اساس اصول کرامتی باشد. چون خیلی اهمیت دارد که اگر قرار است چنین کمکهایی انجام شود، با آداب خاصی به حساب طلبهها واریز میشود و زمانش تأخیر نمیکند. چون به هر حال طلبهها منت گذاشتهاند و به این مجموعه آمدهاند. ما نباید به خاطر پرداخت رقم کمی که انجام میشود، تصور خاصی داشته باشیم. الحمد الله این روحیه را اکثر دوستانی که در این مجموعه هستند، دارند.
مثالی از زبان معاون وزارت نفت نقل کردید با توجه به نیازهایی که امروز در جامعه وجود دارد، چه مقدار از محتوای آموزشی مدرسه، به سمت مسائل اجتماعی یا مشکلات مردم گرایش دارد؟
یکی از دغدغههای جدی خیلی از مجموعهها تخصصی کردن فقه است. دیدگاهشان هم این است که همان طور که سایر رشتهها تخصصی شده است، مثل حقوق عمومی و حقوق خصوصی و حقوق جزا و حقوق بین الملل، فقه هم باید به همین صورت تفکیک شود. همه علوم بالاخره جایگاه خودشان را دارند و به همین صورت تخصصی شدهاند. بر این اساس، بسیاری از افراد از همان اولی که مجموعه فقهیشان را راهاندازی میکنند، فقه را تخصصی میکنند و مثلا فقه حقوق، فقه خانواده و فقه جزا و… تأسیس میکنند. ولی در این روش، دو مشکل وجود دارد. مشکل اول اینکه فقه تخصصی زمانی جواب میدهد که شما فقه عمومیتان را به صورت مناسب عرضه کرده باشید. زیرا قواعد فقهی و اصولی ما و روشهای استنباط ما در لابهلای فقه پخش شده است. به همین سبب شما زمانی میتوانید وارد فقه تخصصی بشوید که دوره عمومی فقه را طی کرده باشید. مثل همه علوم دیگر. طبیعتا تا کسی هفت سال عمومی پزشکی را نخوانده باشد، نمیتواند وارد پزشکی تخصصی بشود. ولی متأسفانه، عدهای به این نکته توجه نمیکنند و مثلا از همان سال اول درس خارج، وارد بحث تخصصی میشوند. در حالی که طلبه باید ابتدا فضای عمومی را طی کند و بعد وارد این بحث شود. ما حتی در اسمگذاری دورههایمان هم این نکته را رعایت کردهایم و از همان ابتدا از عنوان تخصصی استفاده نکردهایم که طلبه خیال کند متخصص فقه شده است. ما دوره اول را مقدماتی و دوره دوم را عمومی نامیدهایم که نشان میدهد تازه بعد از دوره عمومی، کار آغاز میشود.
کارگاه تجهیز میت در مدرسه فقهی امام محمد باقر (ع)نکته دیگری که در بحثهای تخصصی وجود دارد این است که در برخی از رشتههای تخصصی، نیاز به یک سری پیشفرضها و مقدمات و دروس وابسته و موضوعشناسی و مسائلی دارد که بخشی از آنها در فقه انجام نشده است. به عنوان مثال، مؤسساتی در قم تأسیس شدند و رشتههای تخصصی فقه و حقوق یا فقه و اقتصاد راهاندازی کردند. این مجموعهها برای اینکه مثلا رشته فقه و حقوق را راهاندازی کنند، لیست واحدهای درسی حقوق در دانشگاه را الگو قرار دادهاند که مثلا ده واحد حقوق مدنی دارد، چند واحد را گلچین کردهاند و در واحدهای درسی مجموعه خودشان گذاشتهاند. یا مثلا حقوق بین الملل یک و دو را انتخاب کردهاند. ولی دربارهاینکه کدام یک از این واحدها مورد نیاز است، دقت چندانی صورت نگرفته است.
خلاصه اینکه از میان همه واحدهای درسی رشته حقوق، گلچینی را انتخاب کردهاند و با اندکی جابهجایی و تغییر، در واحدهای درسی خودشان گنجاندهاند. این در حالی است که مشکل بسیار جدیای وجود دارد. بسیاری از این درسها ریشه و خاستگاهش مبتنی بر فلسفه حقوق غرب است. حال این مؤسسه میخواهد فقه تخصصی حقوق اسلامی را ارائه کند، و برای این کار از درسهایی استفاده میکند که هدفش به کلی هدفی دیگر است و افراد را به جایی دیگر میبرد.
نتیجه چنین روشی این میشود که نوعی فکر التقاطی و مخلوط شکل میگیرد که معلوم نیست میخواهد طلبه را به کجا ببرد. شاهد این حرف هم این است که بسیاری از خروجیهای چنین مؤسساتی نه فقیه خوبی میشوند، نه حقوقدان خوبی. نه فقیه خوبی میشود، نه روانشناس خوبی، نه فقیه خوبی میشود، نه جامعهشناس خوبی.
زمانی میتوانیم این تخصصی شدن را با خیال راحت پیگیریکنیم که تا حدود قابل قبولی، علممان را از ریشه طراحی کرده باشیم، اهداف و ساختارش را چیده باشیم و بر اساس آن، واحدهای درسی را طراحی کنیم. خیلی هنر نیست که بگوییم میخواهیم فقه اقتصاد راهاندازی کنیم و چند واحد از دروس اقتصاد دانشگاه را به همراه چند پیشنیاز انتخاب کنیم و با فقه ترکیب کنیم و ادعا کنیم که فقه اقتصاد طراحی کردهایم. این فقه اقتصادی نیست. نه فقه است، نه اقتصاد.
اگر از اول انقلاب تا امروز، یک رشته را بررسی کنید، حالا من حقوق را مثال میزنم چون تخصص خودم در دانشگاه بوده است، رشتههای حقوق را اگر نگاه کنید، هیچ کدام از کسانی که از وسط راه رفتهاند و هر دو را خواندهاند نتوانستهاند تبدیل به یک نظریهپرداز و ایدهپرداز شوند و بتوانند یک گره حقوق دینی را باز کنند. اگر هم کسانی بودهاند که این هدف رسیدهاند، کسانیاند که ابتدا در فقه مجتهد شدهاند و سپس رفتهاند وارد حوزههای دیگر شده و کارهایی انجام دادهاند. لذا ما تا زمانی که ساختار درسهای تخصصیمان و مشکلات مقدماتیاش حل نشود، به هیچ وجه فقه تخصصی راه نمیاندازیم. چرا که ضررش بیشتر از سودش خواهد بود.
اگر مجموعه علوم اسلامی را به صورت سیستمی، مربوط به یکدیگر بدانیم طبیعتا در یکدیگر تأثیر میگذارند. به عنوان مثال، کسی که نگرش فلسفی دارد، قطعا پیشفرضهایی میسازد که جایگاه عقل در فقه را تقویت کند برای این مسئله، چه فکری دارید؟
این مسئله قابل بررسی است که میزان تأثیرگذاری سایر علوم اسلامی بر فقه چقدر است. مثلا میدانیم که طبق فرمایش شما، کسانی که فلسفه خواندهاند، چقدر در فقه و اصول موفقاند و کسانی که نخواندهاند چطور. ما سعی میکنیم که برخی از علوم را به صورت مطالعاتی و تشویقی، همزمان با فقه در مدرسه ایجاد کنیم. بعضی از این علوم را نیز طلبهها خودشان پیگیر هستند. مثلا همین فلسفه که اشاره کردید، معمول طلبهها در حد بدایه و نهایه که جزء مواد درسی آنهاست فلسفه میخوانند. ولی بیش از این اگر کسی بخواهد دنبال کند، خودش یک رشته تخصصی میشود و لازم میشود که رشته تخصصی فلسفه در مدرسه تأسیس شود. ولی ما میدانیم که خیلی از اینها اثر دارد. بنابراین در جاهایی که خود طلبهها پیگیر هستند، واگذار میکنیم و در جاهای دیگر، خودمان تا یک حدودی وارد میشویم. به عنوان مثال، علم رجال، تاریخ، حدیث، تفسیر قرآن و… که مرتبط با فقه است، در هر کدام برنامه خاصی داریم. مدعی هم نیستیم. اینها طبیعتا قدمهای اوله که باید پیگیری بشود و به مرور استادهای بهتری بیایند و طرحهایی که داشتهایم را چکشکاری کنند و مهمتر از همه، نیت ماست. اگر این علوم را مطرح کنیم ولی اهداف خدایی را در نظر نگیریم، طبیعی است که نتایج مطلوب را ایجاد نمیکند و خداوند راهش را میبندد. امیدواریم که خداوند متعال این کمک را به دوستان ما کرده باشد.
در طول چند دههای که از انقلاب اسلامی و راهاندازی این مؤسسات تخصصی گذشته است، امروز ظاهرا بیش از ۱۷ مؤسسه تخصصی داریم و دانشگاههایی هم در کنار آنها وجود دارند. اما امروز شاهد بازگشت به فقه هستیم و مدارس فقهی متعددی در این سالهای اخیر راهاندازی شدهاند. چه باید کرد که رویش این مؤسسات فقهی نیز به سرنوشت آن رویشهای تخصصی دچار نشود؟
اصل رویش چنین مؤسساتی ایراد ندارد. مهم، نظارت بر آنّهاست. بر اساس یکی از کارهایی که خود بنده انجام دادهام، حداقل ۱۴ مجموعه تخصصی فقه وجود دارد که مدیران آنها را به جلسه شورای هماهنگی دعوت میکنیم و این دورهها به صورت ماهیانه برگزار میشود که تاکنون ده جلسه در یک سال گذشته برگزار شده است و این مدیران به صورت منظم میآیند و با هم تبادل نظر میکنند.
اگر به تعبیر شما به صورت نامنظم، رویشها رخ دهد، مناسب نیست. ولی رویش منظم، خیلی هم عالی است. اگر همه این رویشها منظم باشد و ابتدا و انتهای آنها روشن باشد و از تجارب همدیگر استفاده کنند، بسیار عالی است. به هر حال اینکه ما بخواهیم از شکلگیری مؤسسات جدید جلوگیری کنیم، نادرست است؛ بلکه باید از همه انگیزهها استفاده کرد و البته خیلی هم زیاد نیست.
همین امسال ۱۸ هزار طلبه جدید وارد حوزه شدهاند. اگر ۲۰ مجموعه تخصصی هم در حوزه باشد که هر کدام بخواند سالیانه ۲۰ نفر را پذیرش کنند، از این ۱۸ هزار نفر فقط سیصد تا چهارصد نفر قرار است وارد این مؤسسات شوند که نهتنها رقم عجیبی نیست؛ بلکه خیلی کم است. من معتقدم باید حوزههای شهرستانها به سمت تخصصی شدن فقه بروند و امیدوارم این مؤسسات مختلفی که راه بیفتد، خروجیهایشان قطعا هفت هشت سال دیگر، باعث ایجاد مجموعههای خوبی در شهرستانها شود. برخی از همین دوستانی که با ما بودهاند و از میانه راه از ما جدا شدهاند، بعضا مؤسسات جدیدی راهاندازی کردهاند. چهار پنج نمونه از مؤسسات موفقی که امروز در حوزه علمیه فعالیت میکنند، دوستان ما هستند که برخی فارغ التحصیل ما بودهاند یا دورههای اول طلبههای ما بودهاند. و خودشان میگویند که تجاربی را در مدرسه فقهی دیدهایم و در مؤسسات خودمان پیاده میکنیم. چهار مجموعه از مجموعههای معروف فقهی که امروز راه افتاده است، از دوستان این مجموعه بودهاند.
اگر ممکن درباره جلسه مدیران مؤسسات فقهی هم توضیحی بفرمایید.
معمول مؤسسات تجاربی دارند و راهی را پیگیری میکنند و به مشکلاتی برخورد میکنند و تجاربی را به دست میآورند. واقعیت این است که مؤسسات شیعی واقعشده در قم، اگر تجربههای خودشان را به همدیگر منتقل نکنند، بزرگترین خسارت است. خود من این دیدگاه را قبلا در مؤسسات نرمافزاری اسلامی اجرا کردم. دهها مجموعه را دور هم گرد آورده بودیم و به صورت دورهای جلسه داشتیم و خیلی تجربه خوب و موفقی بود. اولا رفاقتها بیشتر میشد و انگیزهها بالا میرفت و نشاط مدیران بیشتر میشد؛ ضمن اینکه هر کسی به مجموعه جدیدی میرفت، حرفهای جدیدی میشنید و ایدههای جدیدی میشنید. و از همدیگر یاد میگرفتند.
در حدود یک سال و یکی دو ماه قبل، ما دوستان و مدیران ۱۲ مؤسسه را دعوت کردیم و دور هم نشستیم و این ایده را مطرح کردیم. اولین جلسه هم در مرکز خودمان برگزار شد و گفتیم که نظر ما این است. خیلی با بزرگواری آمدند و استقبال کردند و دبیری از میان مدیران تعیین شد و اساسنامهای تدوین شد که این جمع، راه بیفتد و از آن روز تا به حالا ۱۰ بار این گردهمایی انجام شده است و به سمت هماهنگ خوبی در حرکت است. امیدواریم که این برنامه بتواند به نتیجه خوبی برسد.
کار دیگر اینکه در مجموعه خودمان انجام میشود این است که وقتی طلبههایمان فارغ التحصیل میشوند، رهایشان نمیکنیم و انجمن دانشآموختگان مدرسه ایجاد شده است و اساسنامه و هیئت مدیرهای تشکیل شده است و ما فقط از آنها حمایت میکنیم و هدف این است که حتی وقتی جدا شدند، هر کسی تجاربش را با دیگران در میان بگذارد و به هم کمک کنند. این هم به نظر من میتواند منشأ برکات فراوانی بینجامد. یکی از این برکات تا به حال این بوده است که به مدارس مختلف در سراسر کشور اعلام شده است که اگر نیاز به استاد خوب دارند، این انجمن دانشآموختگان استادان خوبی دارد. و کارهای خوب دیگری که در اینجا اتفاق افتاده است.
این مطلب در سایت مباحثات منتشر شد.
- ۹۴/۰۷/۱۵