زندگینامه غواص شهید : یعقوبعلی محمدی
وبلاگ "زنجان دفاع"نوشت
زندگینامه غواص شهید : یعقوبعلی محمدی – معاون گردان ولیعصر (عج)
نام پدر: لطفعلی
تاریخ تولد: 1340
تاریخ شهادت: 05/10/1365
محل تولد: زنجان
نام عملیات: کربلای 4
منطقه عملیاتی: جزیره بوارین عراق
محل دفن: زنجان گلزار پایین
او مردی از دیار شب شکنان سپیده باور بود که در برکه ای از خون شنا کرد و تن و جان را به آبشار زلال عشق شستشو داد. سردار سواران ما و رزم آور شبگیری از خیل هزاران عاشق جبهه توحید، آنان که نصرت حق، قوت بازویشان بود و روح خدا به علمدارشان و چنین بود که جبهه ها را به گالری وحشت برای دشمن بدل کردند و مرگ را به بازی گرفتند. این سردار دلیر دریا دل ، در سال 1340 و در دیار دیرین زنجان قدم به عرصه ی دنیای فانی نهاد و در باغ زمان به تماشای زندگی نشست. او چون کودکان دیگر در دامن پرمهر مادر و سایه سار کار و تلاش پدر ریشه کرد و بالنده شد. و هنگامی که نهال ذهنش جوانه زد وارد دبستان شد و دوران ابتدائی، راهنمائی و دبیرستان را با موفقیت سپری کرد و موفق به اخذ دیپلم فنی مکانیک عمومی از هنرستان فنی گردید. آنگاه که آوای بیداری در آسمان ایران طنین انداز شد او هم به سیل توفنده توده های میلیونی پیوست و در صف سپاهیان توحید جای گرفت. وی بارها با گروههای ضد انقلاب درگیر و حتی تهدید به ترور شد. وقتی که شب پرستان تیره دل رویت خورشید انقلاب اسلامی را برنتابیدند و جنگ ناجوانمردانه ای را بر ایران تحمیل کردند، یعقوبعلی به گروه مرغان آغشته به عشق بسیج پیوست و روانه ی دلخانه ی پرنگار جبهه شد تا به پاسداری از مرزهای شرف و آزادی همت گمارد. او با حضور مردانه اش در عملیاتهای زیادی شرکت کرد و همپای دیگر مجاهدان دلاور ایران زمین لبخند تجاوز را بر لبان متجاوزین خشکاند. سرانجام مرغ بلند آشیان جانش تاب ماندن در قفس تن را نیاورد و او در عملیات کربلای 4 در تاریخ 05/10/1365 در حالی که فرماندهی گروهان غواصان را بر عهده داشت در منطقه ی ام الرصاص عراق شربت شهادت را بر سر کشید و چهره در خضاب خون کرد. پایان انتظاری پرشکوه و آغاز ابدیت و جاودانگی. فهرست عملیاتی که شهید شاهد در آن شرکت داشت:
1- عملیات حصرآبادان
2- فتح المبین
3- بیت المقدس (زخمی شدن از ناحیه سر)
4- والفجر مقدماتی
5- والفجر 3
6- والفجر 4 (اصابت ترکش)
7- عملیات والفجر 6
8- خیبر
9- بدر (زخمی شدن از ناحیه دست)
10-والفجر 8 (همراه با مجروحیت شدید از ناحیه دست و شکم و ریه)
11-کربلای 4 – بوارین (شهادت)
بخشی از خاطرات شهید یعقوبعلی محمدی به نقل از دوستان :
برای اولین بار در باختران با هم آشنا شدیم. بسیار جدی بود و به ندرت می خندید. با اینکه اهل نماز شب و تهجد بود و هر شب بدون استثنا برای راز و نیاز بلند می شد، اما هرگز بروز نمی داد. گاهی هم به شوخی می گفت:
ـ لطفا برادرانی که اهل نماز شبن، وقت عملیات دور بر ما نچرخن. اونا هر جا که میرن، خمپاره رو هم به دنبال خود می کشن و بایس تاوان نماز شب اونا رو ما بدیم!
گاهی هم می گفت:
ـ اشتباهی وضو بگیرین و نماز تونو عوضی بخونین تا خمپاره به سراغ سنگراتون نیان!
یکبار من و شهید باقر فتح اللهی، چند روز او را زیر نظر گرفتیم. نیمه های شب که می شد، بی سروصدا بر می خواست و به نماز شب می ایستاد. یک روز از او پرسیدم:
ـ یعقوب، راستی! چرا این کار را توئ پنهان می کنی؟ نماز خوندن که این حرفا رو نداره!
و او در جوابم گفت :
ـ این کار که بزرگترین عامل رشد آدمه، اگه خدای ناکرده از روی ریا و خودنمایی باشه، بزرگترین مانع رشد خواهد بود. اگه دیدید کسی نماز شبشو جلو چشم همه می خونه، بدونین که یا خیلی بالا بالاها رسیده یا اینکه آدم خطرناکیه و بایس ازش ترسید.
فرازی از وصیت نامه شهید:
.... در تشییع جنازه من فقط ذکر خدا را داشته باشید و الله اکبر را تکرار کنید. مبادا در این مورد بدگویی به انقلاب شود و در این موقعیت حساس که عاشورای حسین بار دیگر در ایران زنده شد و نشان داد حسین ها هنوز هستند و تا حکومت الله را در سراسر جهان برقرار سازند به پیکار علیه کفر ادامه می دهند. آری به میدانی قدم نهاده ام که نتیجه اش از قبل گرفته و با ایمان کامل پیکار می کنم، چون اگر در میدان کشته شوم، به مقام والا دستیافته و راه حسین(ع) را رفته ام و اگر زنده ماندم، شاهد پیروزی بزرگی که همان پیروزی مسلمین بر کفار است ,خواهیم برد.
« و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا ...» و عاقبت زمین به متقین و صالحین به ارث گذاشته می شود « و جا ءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» که این وعده خداوند است: « و لایخلف الله وعده ان وعدالله حق » ما میتوانیم با نثار خون, خونی که در مقابل اسلام ناچیز است، زمینه حکومت مهدی(عج) به زودی است. به عقیده من هر کس در سپاه باشد و پیرو خط امام زمان(عج) و رهبر انقلاب امام خمینی باشد، باید در راه خدا جهاد کند و از جان و مال و زندگی اش دریغ نکند و ما ایرانیان مثل مردم کوفه نیستیم که در کوفه حضرت مسلم(ع) و در صحرای کربلا امام حسین(ع) را گذاشتند. اکنون وقت انجام وعده ای که من برای خود داده ام، فرا رسیده است و با پیام حسین زمان، خمینی کبیر دیگر نتوانستم، طاقت بیاورم و برای احیا اسلام عزیز و انجام وعده خود را دواطلبانه از پادگان آموزشی به جبهه اعزام شدم.