زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

هور شمالی 18

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۴۹ ق.ظ

وبلاگ آن روزها نوشت

گلوله ها قایق را سوراخ کرده بودند. دیدیم که آب از سوراخهای قایق با فشار به داخل قایق می زند.ملوان قایق را آگاه کردیم  قایقران با شنیدن حرف ما سرعت خود را بیشتر کرد تا شاید ما را زودتر به ساحل برساند ولی دیگر خیلی دیر شده بود.

من در نوک قایق به حالت نیم خیز و رو به شمن قرار داشتم که یک دفعه ضربه ی سهمگین موج آب بر صورتم کوفت ودر یک چشم به هم زدن ، قایق رافراگرفت و همه ی نفرات را به کام خود کشید. به نظرم اولین کسی که زیر آب رفت من بودم .

 آخرین  فریاد های هول انگیزی که  در حال غرق شدن قایق به گوشم رسید صدای جمعی استغاثه  ی «یاحسین»  بود. فریادی که پایان بخش سر و صدای دوستانم  بود . همه به زیر آب رفتیم و دیگر هیچ صدایی به گوش نرسید. من که شنا بلد نبودم ، کارم را یکسره دیدم . دیدم به سرعت به قعر آب  می روم و نمی توانستم با آب دست و پنجه نرم کنم گرچه 3 سال پیش از آن در دریاچه ی زریوار مریوان چنین حالتی برایم پیش آمده بود و تامرز مرگ رفته بودم . ولی این بار با مریوان فرق می کرد.در دیار غربت و بدون هیچ پشتیبان احتمالی و در چایگاهی که امکان برگشت بدون قایق ممکن نیست چون بیش از سی کیلومتر مرداب را در پشت سرمان بود.، و در محاصره ی دشمن بودیم . از این رو به طور صددرصد یقین کردم که دیگر آخرین ثانیه های عمرم را می گذرانم . گفتم خدایا پس قرار اینطوری بوده ؟

 هر لحظه به قعر آب نزدیک می شدم تا اینکه اسلحه   ازدستم افتاد. داستان زندگی ام در حال تمام شدن بود و سرتاسر زندگیم  مثل یک فیلم  تند از پیش چشمانم گذر کرد. به یاد پدر ، مادر و خواهرانم افتادم  و بدون هیچ تلاشی  به راحتی تسلیم مرگ شدم یعنی امید و چاره ای نداشتم، شهادتین را از ذهن گذراندم و با تمام شدن نفسم ، دهانم به طور کامل باز شد و آب با فشار تمام از حلقم  پایین رفت . درد بسیار بسیارشدیدی را در محوطه ی سینه ام احساس کردم و مرگ چهره ی بی رحم و خشن خود  را نشانم می داد چهره ای که هیچوقت تصورش نمی کردم با خود گفتم مرگ اینجوری بوده ها ! خدایا هیچوقت فکر نمی کردم که اینچنین بی سرو صدا ، مظومانه و گمنام بمیرم. ...(ادامه دارد) 

مطالب مرتبط

برای خواندن هور شمالی10 کلیک کنید 

برای خواندن هور شمالی11 کلیک کنید 

برای خواندن هور شمالی12 کلیک کنید 

برای خواندن هور شمالی13 کلیک کنید 

برای خواندن هور شمالی14 کلیک کنید 

برای خواندن هور شمالی16 کلیک کنید 

برای خواندن هور شمالی17 کلیک کنید 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

نظرات (۱)

  • سرباز امام خامنه ای
  • سلام شما در قسمت نظرات وبلاگ این نظر رو گذاشته بودین:
    (سلام
    تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "زنگان"
    مطلب شما در سایت " کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان "و"حرف تو " منتشر شد
    چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.لینک مطالب خود را جهت انتشار به ما بفرستید.
    هدیه سایت زنگان به شما
    امام علی علیه السلام:
    کُلُّ مُصطَنِعِ عارِفَةٍ فَإِنَّما یَصنَعُ إلى نَفسِهِ، فَلا تَلتَمِس مِن غَیرِکَ شُکرَ ما أتَیتَهُ إلى نَفسِکَ، وتَمَّمتَ بِهِ لَذَّتَکَ، ووَقَیتَ بِهِ عِرضَکَ؛
    هر کس کار نیک انجام می‌دهد، به خودش نیکى می‌کند. پس، از دیگرى نخواه که سپاسگزار چیزى باشد که براى خود کرده‌اى و لذت خویش را با آن کامل و آبروى خود را با آن حفظ کرده‌اى.
    شرح نهج البلاغة: ۲۰ / ۳۴۳ / ۹۳۶ / خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، ص244



    لینک مطلب شما: http://zanghan.ir/post/1231
    Zanghan.ir
    harfeto.ir)

    در حالی که این مطلب و آدرس برای وبلاگ من نیست با تشکر از زحمات شما!
    پاسخ:
    سلام
    این مطلب از سایت شما هستش
    شاید شما از ی  سایت دیگه کپی کرده باشید که ما به نقل ا ز شما منتشرش کردیم.
    با تشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    صفحه اصلی
    درباره ما
    تماس با ما
    ثبت وبلاگ
    گلدون وبلاگی
    ارسال مطلب
    فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر