زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

نحن انصارالله

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ق.ظ

وبلاگ نامه های حوزوی نوشت

حجت الاسلام والمسلمین محمد عالم زاده نوری برای بسیاری از طلبه ها نامی آشناست بخش از فعالیت های علمی ایشان در زمینه حوزه و روحانیت و خصوصا طلاب جوان بوده است در تابستان گرم قم بعد از نماز ظهر و عصر در یک مسجد واقع در خیابان صفائیه قم ساعتی را با ایشان به گفتگو می نشینیم ذهن منظم و ادب و متانت ایشان برایم جالب بود.

 

نیت طلاب برای حضور در حوزه علمیه و انتخاب راه طلبگی چگونه باید باشد؟

 چنانچه بخواهیم خیلی ساده و عرفی سخن بگوئیم اینگونه است که خداوند متعال یک آرزویی دارد که خود به تنهایی بنا ندارد به آن آرزو برسد. گرچه اراده ی خداوند بر همه چیز مسط است و هر کاری را می تواند انجام دهد – ولو شاء الله لهدى الناس أجمعین - (اگر بخواهد می تواند همه را هدایت کند)، ولی برنامه اش بر این نیست که خودش به تنهایی این کار را انجام دهد. آرزوی خداوند، آن چیزی که در قرآن ذکر شده، هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ... آرزوی خدا این است که این دین حق (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ) بر همة ادیان در سراسر عالم غلبه نماید. و بنای خدا بر این نیست که این کار را به تنهایی انجام دهد. برای این منظور لازم است که کسانی به یاری خداوند بیایند. و نصرت خدا را بنمایند. آن وقت اگر کسانی برای این منظور اقدام نمایند و نصرت خدا نمایند، البته خدا هم به صورت ویژه آن ها را یاری خواهد کرد. اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم»؛ یا «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه». آیة دومی به جهت لام و نون تأکیدی که دارد، تأکیدش بیشتر است. در این عبارت سه تأکید وجود دارد و اشاره به این دارد که خداوند حتماً حتماً حتماً کسی را که برای یاری خدا قیام کند یاری خواهد کرد. وجه معطلی امام زمان (عج) نیز دقیقا برای همین نکته است. امام عصر (عج) می توانستند هزار و دویست سال قبل تشریف بیاورند و با اعجاز خود این طرف و آن طرف عالم را گلستان نمایند. و به این ترتیب توحید و عدالت در سراسر عالم حاکم گردد. اما ولی خدا هم اراده اش همان ارادة الهی­ست؛ و از سنن الهی تخطی نمی­کنند. امام زمان علیه السلام هم اگر نیامدند به خاطر این بود که ایشان این کار را به تنهایی و از طریق اسباب غیر طبیعی و با به کار گرفتن عوامل غیبی و با دست عنایت و غیره و ذلک، بنا ندارند این کار را پیش ببرند. امام زمان علیه السلام آن قدم آخر را بر خواهند داشت و خدا را به آرزوی خودش خواهد رساند؛ اما نه از این طریق؛ و به تنهایی؛ انبیاء الهی با اینکه همه دارای قدرتهای غیبی بودند، هیچکدام بنایشان بر این نبود که خودشان به تنهایی کار را حل کنند. بلکه بنا بر این است که: لیقوم الناس بالقسط؛ یعنی مردم با اراده و اختیار خودشان به این سمت بروند. خب، بنابر این سنت، خدای متعال و امام علیه السلام احتیاج به یار دارند. همان جمله ای که حضرت عیسی علیه السلام خطاب به مردم فرمودند: من انصاری الی الله؟ چه کسی می­آید در مسیر دعوت به خدا به من کمک کند؟ به من کمک کند یعنی به خدا کمک کند؛ فرقی نمی­کند؛ چون او نیز رسول خداست. قال حواریون: نحن انصارالله. ما کمک می­کنیم به شما و به خدا در این مسیر دعوت حق. و اینگونه قیام کردند. (وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ) و در خدمت انبیاء قرار گرفتند و نتیجه این شد که این دین امروز به دست ما رسیده است. و کسانی باید در این مسیر باشند و خدا را یاری رسانند تا خدا به آرزویش برسد. یعنی این دین بر همه ادیان در سراسر عالم غلبه پیدا نماید. این یک تقریر از نیت طلبگی بود.

 

تقریر دیگر این است که: حوزه های علمیه متکفل اقامه و به پا نگه داشتن دین هستند. به طور مثال یک عده در کشور ما متکفل اقامة فوتبال هستند. یعنی اینها زحمت می­کشند و هزینه می­کنند تا تب فوتبال در کشور بالا بگیرد. و فوتبال از پا نیوفتد. و مأموریت اینها این است که این حکایت فوتبال را سر پا نگه دارند. یا یک عده وقت صرف می­کنند که اقامة قلیان نمایند. شما می­بینید تا چند سال گذشته رفته رفته استفاده از قلیان کم و به سمت فراموشی می­رفت؛ اما یک عده تلاش کردند تا این امر مذموم را سرپا نگه دارند. از آنجا که ارزش دین خدا کمتر از فوتبال و قلیان نیست، می ارزد یک عده ای بیایند و با امام زمان معامله نموده و تمام عمر خود را برای اقامة دین و پیام خدای متعال فدا و صرف نمایند.

 

طلبه اگر بخواهد یک نیت خوبی برای حوزه داشته باشد، خوب است که نیت بکند نصرت خدا را؛ و با زبان حال، بلکه با زبان قال بگوید: نحن انصار الله. و تصمیم بگیرد شصت سال، یا کمتر یا بیشتر، عمری را که خدای متعال به عنوان یک سرمایه به او می­دهد، برای اقامة دین خدا وقت کند. این نیّت، نیّت خوبی است. و آن وقت اگر کسی با این نیّت وارد حوزه شود، و لینصرن الله من ینصره. بی شک و حتماً حتماً حتماً مشمول عنایات ویژه و امداد خاص پروردگار متعال می­شود. عبارت لینصرن، به جهت سه تا تأکیدی که دارد معادلی در زبان فارسی برای آن نداریم. در فارسی معمولاً چنانچه غرض تأکید زیاد بر چیزی باشد، قسم حضرت عباس برای آن گفته می­شود. یعنی به حضرت عباس قسم، این افراد مشمول عنایات خاص خداوند قرار می­گیرند.

 

به نظرتان قوام طلبگی بر چیست؟ و اصلی ترین وظیفه یک طلبه چیست؟

در یک کلام اگر بخواهیم به صورت مجمل بیان کنیم، همان حرف گذشته را باید تکرار کنیم. وظیفه روحانیت و وظیفة طلبگی اقامة دین است. لکن چون این خیلی اجمالی است، مناسب است آن را توضیح دهیم. اقامه دین محورهای متعددی دارد. برای اقامه دین اول باید دین را شناخت. بعد باید دین را شناساند. بنا نیست که دین تنها در وجود فرد یادگیرنده باشد. بلکه بناست اقامه دین در سطح عالم باشد. در سطح عالم باید دین را شناساند. بعد اگر بنا باشد ما این دین را به پا نگه داریم، باید در مقابل بدخواهی ها و کینه توزی ها از آن محافظت نمائیم. کسانی هستند که می­خواهند این دین را از پای بیاندازند. و تمام تلاش خودشان را در راه دشمنی دین خدا به کار می­گیرند. کسانی هستند که منافع مادیشان از طریق این دین در خطر افتاده است. و آنها نهایت دشمنی خود را به کار می­گیرند برای این که این دین را از پا بیاندازند. پس در اقامة دین، برای اینکه این دین بر پای بماند، نیاز داریم که از آن در مقابل این بدخواهی ها پاسداری شود. و دیگر اینکه باید تلاش کنیم برای اقامه دینی که شناختیمش و شناساندیمش و از آن حفاظت کردیم، بالای تاقچه نگه نداریم؛ و تلاش کنیم آن را جاری و پیاده و محققش نمائیم. بنابراین چهار نکته برای اقامة دین وجود دارد. 1. فهم دین 2. تبلیغ دین 3. دفاع از دین 4. اجرا و محقَق کردن دین. فهم دین دو لایه یا دو شاخه دارد. یکی تلاش برای فهم آموزه های موجود است، که به آن تحصیل گفته می­شود؛ و دیگری تلاش برای فهم زوایای پنهان است، که به آن تحقیق و پژوهش می گویند،. تحصیل دین و تحقیق در دین سپس تبلیغ دین، بعد دفاع از دین. و تلاش برای تحقق بخشیدن دین و جاری کردن دین هم خودش دو بخش دارد. گاهی تلاش می­کنیم که دین را در سطح جان انسانها محقق کنیم؛ گاهی تلاش می­کنیم دین را در سطح جامعة انسانی محقق کنیم. آنجائیکه تلاش می کنیم در سطح جان انسانها دین را جاری کنیم ، قصد داریم یک انسان طراز دین و دیندار ایدئال پدید بیاوریم، این کار را تربیت دینی می­گویند. و آنجائیکه تلاش می کنیم دین را در سطح جامعه بگسترانیم و یک جامعة  دین دار طراز اسلام پدید بیاوریم، این کار را تمدن سازی دینی یا اسلامی می­گویند. بنا بر این برای اقامة دین، شش کار باید انجام داد. 1. تحصیل در دین. 2. تحقیق در دین. 3. تبلیغ دین. 4.دفاع از دین. 5. تربیت دینی. 6. تلاش برای جامعه سازی دینی. اینها کارهایی است که باید یک طلبه به آنها اهتمام داشته باشد. اگر طلبه به یکی از این کارها مشغول باشد، مشغول به کار آخوندی­ست؛ مشغول به وظایف حوزوی­ست. منتهی، همة این شش وظیفه یک پیش نیاز خیلی مهمی دارند که تا آن پیش نیاز طی نشده باشد، طلبه موفقیتی در این کارهای آخوندی ندارد. پیش نیاز موفقیت در انجام این رسالت­های آخوندی، که ما را به شدت در این کارها موفق می­کند، و اگر نداشته باشیم در این کار اصلا موفق نخواهیم نیستیم، عبارت است از زندگی دیندارانه. طلبه باید زندگی خودش را بر اساس دین رقم زده باشد. اگر زندگی طلبه بر اساس دین رقم خورده باشد، و یک زندگی دیندارانه را در وجود خود تجربه کرده باشد، در کار طلبگی موفق خواهد بود. و الا در کار طلبگی موفقیتی نخواهد داشت. یک تفاوت عمده ای وجود دارد بین کار طلبگی و سایر مشاغل و اصناف. در سایر مشاغل و اصناف اگر انسان دین نداشته باشد، احتمال این هست که فرد، کار خودش را با موفقیت انجام دهد و در کارش سربلند باشد. مثلا یک جراح قلب را در نظر بگیرید که اصلا دین ندارد؛ ولی وجدان کاری دارد و زمانیکه می­خواهد عمل جراحی را انجام دهد، نهایت دقت و تخصص خودش را به کار می­گیرد. این شخص در کار خودش خیلی موفق خواهد بود. یا یک کاسب بی دین را فرض کنید که دین نداشته باشد، اما در کار خودش موفق است. لکن در عالم طلبگی این امر امکان ندارد. آن وقت اینجا شش بحث پیش می­آید. یعنی این خودسازی دینی در تحصیل چه نقشی دارد. چرا تحصیل طلبه، وابسته به زندگی دینی­ست؟ این را باید تبیین نمائیم. تحقیق در دین چگونه به زندگی دینی وابستگی دارد؟ تبلیغ، دفاع، تربیت و جامعه سازی نیز به همین ترتیب. اجمال آن این است که: فهم ظواهر دین برای همگان میسور است؛ حتی برای کافران و ملحدان. حتی برای آنها که دین ندارند. وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ؛  لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً، و کافة للناس است. این پیام پیام عمومی­ست. منتهی لایه های دیگری از معرفت دینی وجود دارد که جز کسانی که زندگی دینی دارند، قابل کشف نیست. زندگی دینی منجر می شود به طهارت نفس، و هر مقدار که طهارت نفس انسان بالاتر رود، کشف انسان از حقایق دینی بیشتر می­شود. دسته ای از حقایق دینی هستند که، جز برای مطهرون قابل کشف نیستند. (لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ). آن وقت این گزاره یک گزارة فازی و ذات مراتب هم هست. یعنی هر مقدار که طهارت باشد، به همان مقدار دستیابی به حقایق و بواطن دین امکان پذیر است. اگر این طهارت نفس بیشتر شود، لایه های بیشتری از حقایق دینی برای انسان کشف می­شود؛ تا می­رسد به آنجائیکه، اهل بیت عصمت و طهارت یعنی آنهائیکه آیه تطهیر در رابطه با آنها نازل شده (و یطهرکم تطهیرا)، تمام حقایق دینی را می­توانند با تمام لایه ها و بواطنش دریافت نمایند. تبلیغ و تربیت نیز خیلی روشن است. سخن کز دل برون آید .... نشیند لاجرم بر دل؛ انسانی که خودش زندگی دینی نکرده باشد، نمی­تواند دین را تبلیغ نماید؛ و در راه تربیت دینی انسانها بکوشد. چون خودش ندارد که بخواهد آن را منتقل کند. و دفاع غیرتمندانه از دین نیز مبتنی بر زندگی دینی و طهارت نفس است. جامعه سازی دینی هم خیلی روشن است. یعنی کسی که در مقیاس کوچک جان خودش موفق به پدید آوردن یک فضای دینی نبوده است، در مقیاس کلان جامعه با تمام پیچیدگی هایی که دارد، ابداً موفق به تحقق این امر نخواهد بود. بنابر این اگر کسی بخواهد در مسیر طلبگی موفق باشد، به عنوان یک پیش نیاز ضروری باید زندگی دینی را برای خودش ملکه نماید. به این معنا که زندگیش را بر مدار دین پدید بیاورد. این پیش نیاز اساسی طلبگی و فرق طلبگی با سایر مشاغل است.

 

برخی از علاقمندان به طلبگی فقط ویترین طلبگی را می بینند و کمتر با زحمت های طلبگی آشنا هستند برای موفقیت در این راه چقدر باید تلاش کرد و زحمت کشید؟

به نظرم اینگونه است که طلبگی یک کار است. و مانند کارهای دیگر زحمت دارد. و با توجه به اینکه  این کار عمدتاً یک کار علمی، فکری و تحصیلی محسوب می­شود، قطعاً زحمتش از کارهای یدی و فیزیکی بیشتر است. آمادگی کار علمی برای طلبه حتماً باید باشد. بالاخره هر کاری صلاحیت های اولیة خودش را احتیاج دارد. کسی که می­خواهد قصاب بشود، لازم است از نظر جسمی قوی باشد. و الا نمی تواند آن کار را انجام دهد. کسی که می­خواهد وارد عالم طلبگی شود باید توجه داشته باشد که این حوزه، حوزة علمیه است؛ یعنی عمده ترین فعالیتی که حوزویان انجام می­دهند علم آموزی است. و به خاطر همین است که به حوزویان، «طلبه» می­گویند. یعنی کسانی که در طلب علم هستند. و لبیک گفتند به آن امر پیغمبر اکرم (ص) که فرمودند: « طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ». یا « لِیتَ السِیاطْ عَلی رُئُوسِ اَصحابیحَتّی یَتَفَقَّهُوا». این طلب علم و به دست آوردن فهم عمیق از معارف دینی کار طلبه است. حال این که سوال شد که طلبه چقدر باید به این امر بپردازد، میزانش یک استاندارد عرفی دارد. استاندارد عرفی آن این است که دیده شود دیگر مشاغل و اصناف چه میزان و چند ساعت در شبانه روز در زمینه فعالیت و کسب و کار خود تلاش می­کنند. به صورت عرفی معمولاً مشاغل دیگر 8 تا 10 ساعت در شبانه روز در زمینه فعالیت خود وقت صرف می­نمایند. این که گفته می­شود بین 8 تا 10 ساعت به این جهت است که متناسب با توانمندی افراد این رقم در نوسان است. و معمولا اگر فردی کمتر از 8 ساعت در روز در شغل خود زحمت بکشد فرد موفقی نخواهد بود. و البته تا 12 ساعت هم انسانها توان دارند و برخی ها هم قادرند بیش از این زحمت بکشند. طلبة مجرد مناسب است 10 تا 12 ساعت در روز به کار طلبگی مبادرت ورزد. طلبة متأهل به جهت مسئولیت های خانوادگی که دارد قادر نخواهد بود 12 ساعت وقت صرف نماید. و تقریباً 8 ساعت قادر خواهد بود که در کار خود فعالیت نماید. و این ارقام یک استاندارد عرفی می­تواند برای این کار محسوب گردد. و البته این استاندارد در تابستان هم تعطیلی ندارد. گرچه کلاسهای درس تعطیل می­شوند، ولی طلبه نباید احساس کند که علم آموزی او نیز باید تعطیل باشد. باید در تابستان نیز یک برنامة تحصیلی – تحقیقی داشته باشد؛ لکن به صورت غیر رسمی و خویش فرما. یعنی خودش دستور آن را صادر و خود به آن ملتزم شود. نهایت تعطیلات رسمی که به هر حال در تقویم سالیانه وجود دارد، فقط استثناء می­شود. و الا تمام طول سال را طلبه مجرد باید 10 الی 12 ساعت را به کار طلبگی بپردازد و طلبه متأهل هم به صورت روزانه 8 تا 10 ساعت در شبانه روز در طول سال، منهای تعطیلات رسمی به کار طلبگی باید بپردازد. اگر کسی بنایش این باشد که اینگونه فعالیت نموده، و البته مهارت های لازم برای تحصیل و تحقیق و کار طلبگی را به دست بیاورد، این فرد قطعاً در کار طلبگی و با نیّت الهی موفق خواهد شد و مشمول امدادهای الهی قرار خواهد گرفت. اگر بزرگان ما به خاطر امدادها و عنایات الهی به مقاماتی رسیدند اینها ممکن است شامل حال ما هم بشود. اگر قوانین مربوط به این امور را مانند آنها رعایت نمائیم، این عنایات شامل حال ما هم خواهد شد. قانونش هم این است که در کارمان استقامت داشته باشیم و خسته نشویم و مهارت های لازم را در کارمان به دست آورده و به کار ببندیم. در مورد مهارت ها این نکته را عرض کنم و آن اینکه ما انتظار داریم زمانی که به پزشکی مراجعه می­کنیم آن پزشک کار خودش را به طور حرفه ای انجام دهد. وقتی به یک مکانیک مراجعه می­کنیم توقع داریم که او کارش را به صورت حرفه ای و مسلط انجام دهد. کار ما طلبه ها نیز طلبگی است. و خیلی طبیعی است که دیگران از ما انتظار داشته باشند که کارمان را حرفه ای و متقن انجام دهیم. اگر دیگران هم مورد توجه قرار ندهند، بالاخره کار ما در منظر دید خدا و امام زمان علیه السلام هست. پیغمبر اکرم در این باره فرمودند: « رحم اللّه امرءا عمل عملاصالحا فأتقنه». کار طلبگی را باید حرفه ای، متقن و کامل انجام داد. و این همان تعبیری است که خدای متعال به پیامبران الهی فرمود: « فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ.» کار را محکم بگیرید. کار را شوخی و سبک تلقی نکنید. از کار کم نگذارید. تمام انرژی خود را مصرف کنید. با قوت و قدرت و استحکام این مسئولیت را بردارید. و این را ما تعبیر می­کنیم به حرفه ای عمل کردن. طلبه باید در تحصیل، مطالعه، یادداشت برداری، مباحثه، تحقیق، تبلیغ، تربیت دینی، دفاع از دین، مناظرات، نقد و جامعه سازی اسلامی به صورت حرفه ای و مسلط نقش آفرینی کند. و برای این امر لازم است که مهارت های مورد نیاز طلبگی را یاد بگیرد. مثلا در مرحله اول طلبه باید تحصیلش حرفه ای باشد. باید بداند که چگونه بیاموزد؛ آموختن را بیاموزد؛ یاد گرفتن را یاد بگیرد؛ دانش تحصیل دانش را داشته باشد؛ در کتاب « دانشِ تحصیلِ دانش» اثر آقای سعید هلالیان در رابطه با این موضوع مطالب خوبی بیان شده است. که مخاطبین را برای فراگیری مهارت های تحصیل، به این کتاب ارجاع میدهیم. (این کتاب صورت امروزینی از کتاب «منیة المرید» و «آداب المتعلمین» است.

 

یکی از دغدغه های تحصیل در حوزه خصوصا در سالهای اول بحث ارتباط طلبه با خانواده است این ارتباط چگونه باید باشد تا هم نیازها و وظایف انجام شوند و هم ضربه ای به تحصیل وارد نشود؟

برای طلبه هایی که از دوره سیکل وارد حوزه شده اند، ارتباط با خانواده اگر بشود که مستمر باشد و قطع نشود، به گونه ای که طلبه ها شب ها به خانه بروند، خوب است. یا اگر شب ها به خانه نمی­روند، لااقل هفته ای دو مرتبه، به خانوادة خود سر بزنند. و اگر شهرستانی هستند و محل تحصیلشان با محل اقامت والدینشان فاصله دارد، دست کم آخر هفته به خانواده های خودشان سرکشی کنند. ولی اگر کلا امکان ندارد، یعنی فاصله به اندازه ای است که امکان ندارد، اینها با تلفن های متعدد به صورت روزانه با پدر و مادر خودشان ارتباط داشته باشند. این از این جهت لازم است که اولاً در این سنین، ارتباط عاطفی برای طرفین ضرورت دارد. طلبه نمی­خواهد فقط انباری از دانش گردد. باید در جهات دیگر هم رشد کرده باشد. چنانچه طلبه با پدر و مادر و سایر افراد خانواده ی خودش ارتباط داشته باشد، هم نیازهای عاطفی خود را تأمین می­کند و هم بسیار در به دست آوردن توانمندی های اجتماعی موفق می­شود. در حالیکه آن طلبة گوشه گیری که در حجره فقط با هم سن و سالها و هم تیپ­های خودش ارتباط دارد، این ممکن است از نظر علمی موفقیت هایی کسب کند، اما بعدها کاستی هایی در شخصیتش به وجود می­آید که ممکن است قابل جبران نباشد. این برای کسانی است که از سوم راهنمایی وارد حوزه شده اند.

آنهایی که از دیپلم و بالاتر از دیپلم وارد حوزه شده اند، بی نیاز از ارتباط با خانواده نیستند، اگر در طول هفته در حجره باشند و آخر هفته به خانواده سر بزنند همین مقدار کفایت می­کند. اما اگر شهر دور باشد و ضرورت اقتضا بکند، از باب ضرورت - الضرورات تبیح المحظورات- چاره ای نیست. ولی الآن با این ابزارهای ارتباطی جدید و خصوصاً تلفن که ارتباط صوتی برقرار می­کند، به صورت روزانه اگر طلبه با مادر خودش ارتباط داشته باشد و هر سه روز یک مرتبه، با پدر خودش ارتباط داشته باشد، این می­تواند جایگزین مسافرت هایی که می­تواند معونه اش بالا باشد و هزینه داشته باشد، باشد. در هر صورت ما همانطور که نسبت به علم آموزی وظیفه داریم، نسبت به احسان به پدر و مادر وظیفه داریم. وظیفه احسان به پدر و مادر چهار نوبت در قرآن کریم ، بعد از مهمترین آموزة دین که توحید باشد ذکر شده است. لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً. چهار نوبت در قرآن کریم تصریح شده است بر اینکه ما موظف هستیم احسان به پدر و مادر داشته باشیم. در حالی که وظیفه علم آموزی در روایات ما ذکر شده و در قرآن به صورت عام ذکر شده است. طبق آیة "هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ" بر علم آموزی تأکید شده است. اما تأکیدی که بر احسان به پدر و مادر هست، برای علم آموزی به این مقدار، لا اقل در قرآن مشاهده نمی­شود. طلبه که می­خواهد زندگی دینی برای خودش رقم بزند، زندگی دین دارانه یکی از پیش نیازهای طلبگی است. که یکی از مصادیق این زندگی دین دارانه، احسان به پدر و مادر است. احسان به پدر و مادر رابطة عاطفی شدیدی که منجر شود  پدر و مادر از او دلخوش باشند؛ این حتماً ضرورت دارد.

 

 

با توجه به اینکه برخی طلبه های مبتدی به جهت مسائل و اشکالاتی که در رفتار اقوام و آشنایان خود مشاهده می­کنند، ارتباط خودشان را با ایشان کم کرده و پس از چند سال ممکن است کلا با تعدادی از خویشاوندان خود قطع ارتباط نمایند؛ به گونه ای که بعدها دیگر نمی­تواند آن را جبران کند. لذا در این خصوص اگر معیار و میزان مشخصی وجود دارد، بیان فرمائید؟

فامیل، خصوصاً فامیل نزدیک، که از آن تعبیر به ارحام شده است، حق ویژه ای بر گردن ما دارند، که خدای متعال به هیچ وجه اجازه نداده که ارتباط با آنها قطع شود. حتی طبق فتاوای فقهای عظام اگر اقوام نزدیک ما از نظر اعتقادی با ما فاصله داشته باشند یا از نظر رفتاری التزامات دینی را نداشته باشند، وظیفة صله ارحام از دوش ما برداشته نمی­شود. البته ارحام طبقاتی دارند و همه به این اندازه این حق را ندارند؛ ارحام طبقه اول بعد از پدر و مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، برادر، خواهر، دائی، عمو، عمه، خاله می­باشند. بعد کسانی که از طریق اینها وابستگی پیدا می کنند، مانند پسرخاله، پسر دائی و ... که از طریق آنها وابستگی پیدا می­کنند، اینها در طبقه بعد قرار می­گیرد. و وظیفه ما نسبت به آنها ممکن است کمتر باشد. اما در عین حال این پیوند باید رعایت شود. خوب است که طلبه این طبقه بندی را رعایت بکند. و به عنوان واجب شرعی، و عمل کردن به فتوای فقیه جامع الشرایط و به عنوان اینکه این امر از احکام واجب دین است، این ارتباط را حفظ نماید. این که این ارتباط را حفظ کند، اینگونه است که به بعضی ها باید سرکشی نموده و به منزل ایشان برود؛ با برخی ممکن است از طریق تلفن ارتباط داشته باشد و این محبت و وظیفه ی خودش را ادا نماید. محبت خودش را ابراز نماید. این که آنها از نظر اعتقادی و از حیث عملی با ما فاصله دارند، مانعی برای این قضیه نباید محسوب شود. البته دلسوزی طلبه باید برای همگان باشد. طلبه وظیفه دارد نسبت به همة مؤمنان، خصوصاً آنهایی که به وی نزدیک ترند، دلسوزی داشته باشد. صفتی که پیغمبر اکرم (ص) نسبت به انسانها داشتند. (حریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیمٌ). دلسوزی بر آیندة آنها داشته باشد. برای همین از طریق این ارتباط اجتماعی که با آنها ارتباط برقرار می­کند، باید زمینه ای برای تأثیر گذاری بر آنها را هم فراهم نماید. این در آغاز طلبگی یک مقداری مشکل است. چون طلبه سن و سالش کم است و قدرت تأثیر گذاری لازم را هم ندارد. از نظر علمی هم ممکن است زبانش آنقدر گویا نباشد که بتواند با یک منطق آهنین مطلب را انتقال دهد. بنابراین در آغاز طلبگی تأثیر گذاری کمتر خواهد بود. منتهی پل­های پشت سر خودش را نباید خراب کند. و برای آن روزی که وظیفه سنگین تری نسبت به این تأثیر گذاری پیدا می­کند نباید دست خالی شده باشد. بنابراین ارتباط خویشاوندی در همین حدود متعارف رعایت نموده و تنها آنجائیکه که یقین دارد به اینکه این ارتباط منجر به حرام می­شود، آنجاها حضور خودش را محدودتر نماید. اما خیلی وقت ها به گونه های دیگری می­تواند ارتباط برقرار کند که از مجالس حرام هم پرهیز کرده باشد.

 

سالهای اول طلبگی معمولا همراه با افراط و تفریط­هایی است. از افراط های عرفانی گرفته تا افراط های سیاسی و ... به نظر حضرتعالی چگونه می­توان در این خصوص یک اعتدالی برقرار نمائیم؟

 برای اینکه انسان از مسیر صحیح و ثواب خارج نشود و گرفتار انحراف در رفتار اخلاقی، معنوی و سیاسی اجتماعی­اش نگردد، احتیاج دارد به این که یک الگوی مناسبی برای خودش در نظر بگیرد. اولین کاری که طلبه باید بکند، ارتباط با آدمهای مطمئنی است که بی حرف و حدیث سالم هستند. و در مسیر درست قرار دارند. این ارتباط ممکن است ارتباط فیزیکی باشد به عنوان مثال ممکن است این ارتباط با  استاد اخلاق، مدیر مدرسه یا بزرگتر هایی که در مدرسه هستند، صورت بگیرد. یا ممکن است ارتباط اینگونه نباشد و به صورت ارتباط فکری و اندیشه­ای باشد. مثلا مطالعة آثار شهید مطهری - که مورد توصیه حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری هم هست- یکی از بهره­هایش همین است که انسان را از این انحرافات فکری و عملی بیمه می­کند. این مطالعه خودش یک ارتباط با عالِم است. در اینگونه ارتباط جسم عالِم دیده نمی­شود؛ بلکه فکر، اندیشه، احساسات و ملکات اخلاقی او در آثارش تجلی یافته است. این از هم نشینی با عالم محسوب می­شود به هر حال هم نشینی با انسانی که بی حرف و حدیث، انسان های مستقیمی هستند ما را نسبت به انحرافات کمک و بیمه می­کند؛ و نجات می­دهد. یکی از توصیه هایی که در این زمینه طلبه­ها لازم است رعایت نمایند این است که در تصمیم گیری هایشان مشورت نمایند. مشورت گرفتن خیلی مهم است. گاهی ممکن است برای برخی کارها ضرورت نداشته باشد. ولی طلبه باید خودش را مقید بداند برای تصمیمی که می­خواهد بگیرد از اساتید خودش و از اهل فن مشورت بگیرد. گاهی هم لازم می­شود بیش از یکبار مشورت بگیرد. کما این که در برخی روایات هم توصیه شده است که در رابطه با امور مهم با بیش از یک نفر مشورت گردد. در بعضی روایات هم آمده با ده نفر مشورت شود. لذا طلبه برای تصمیمات، سلیقه ها و رفتارهایی که میخواهد در زندگیش اعمال نماید، اگر مشورت کند، این مشورت ها باعث می­شود که راه صحیح تر را زودتر کشف نماید. و طوری نشود که در آینده به اشتباهات خودش حسرت بخورد.

 

  • کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر