کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۷ ق.ظ
وبلاگ کندو نوشت
وعده غذایی که پیش می آمد با صدای بلندی داد می زدنند که الغذاء الغذا. سراسیمه از اردوگاه بیرون می زدیم. یک قابلمه نسبتا بزرگی که فقط برای غذای 7 نفر جاداشت به ما داده بودند.
مسؤل غذا با شنیدن الغذاء می رفت غذای 15 نفر را تحویل بگیرد.
آنها با بیل غذا را درون قابلمه ها جا می دادند.
موقع خوردن هم چه صحنه های ایجاد می شد. یه بار یکی از دوستان چشمش به غذای درون قابلمه افتاد بلند شد و با صدای بسیار بلند داد زد.
از چهره پریشان عراقی ها فهمیدیم که عصبانی شده اند. تصویر مجازات دوستمان را در ذهنمان ترسیم کردیم. یکی از دوستان گفت: برین دستتان را جلوی دهانش بگذارید تا به عراقی ها بد و بیرا نگفته. وقتی نزدیکش شدیم دیدیم همه را فحش داد جز عراقی ها.
سرش را بالا گرفته بود و می گفت: ای خدا این بود وعده ای که به ما داده بودی؟ ای خدا این جواب همه زحمت های ما بود؟ پس تو چه خدایی هستی ؟ چطور می خواهی با این اندک غذا ها شکم های خالی و تو رفته ما را سیر کنی و خیلی حرف های دیگه.
همه مبهوت شده بودیم عراقی هایی هم که فارسی بلد بودند دهانشان باز مانده بود. ولی از حرف های او خوششان آمده بود . صحنه جالبی چشمانمان را خیره کرد. دیدیدم یکی از عراقی ها بایک بیل بزرگ پر از غذا به سراغ ما می آیند. وقتی جلو آمدند گفتند: إعطاء الخاص بک وجبة یعنی ظرف غذایتان را بدهید. الفوضی الفوضی؟ یعنی ظرف غذا . آوردیم و پر کرد.
دوستمان با چشمانی پر از اشک که خدا خواسته اش را سریع اجابت کرده بود پیش آمد و گفت با خدا باید نقدی حرف زد. نه با گریه زاری.
سلام
وبلاگ زیبایی داری ولی حیف که روی بلاگستو سرعتش پایینه،من رفتم روی بولدفا ساختم خیلی توپه.
اگه تونستی یه سر بزن،امکاناتش در حد یک وبسایته کامله،یه سر بزن بدت نمیاد.تازه تو این دو هفته که وبلاگمو ساختم اومدم صفحه ی اول گوگل
www.boldfa.com
اگه خوشت اومد یه صلواتی واسه ظهور آقا بفرست.