زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

علت عدم حضور حسنین(سلام الله علیهما) در مسجد برای نماز در صبح ضربت خوردن علی(ع)

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۹ ب.ظ

 وبلاگ "هیئت اباصالح المهدی خرمدره  "نوشت
علی(ع)

جهت روشن شدن مسأله لازم است به نقل بخشی از تاریخ حضرت أمیر‌المؤمنین ـ علیه السّلام ـ و وقایع شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بپردازیم:
 مرحوم مجلسی به نقل بعضی از مورّخان نوشته است: در آن شب أمیر‌المؤمنین ـ علیه السّلام ـ برای افطار به خانة اُمّ ‌کلثوم ـ علیه السّلام ـ رفت، دختر برای پدر افطاری ( دو قرص نان جو، کاسه‌ای شیر ومقداری نمک ) آورد ؛ نگاه پدر به سفره افتاد، سر را تکان داده و گریه‌ای بلند کرد، آنگاه فرمود: دخترم چرا در یک سفره دو نوع خورشت برای پدرت آورده‌ای ؟ آیا می‌خواهی ایستادن من در قیامت به درازا بکشد؟ می‌خواهم پیرو برادر و پسر‌عمویم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ باشم، در طول زندگی آن حضرت پیش نیامد که سر سفره‌ای بنشیند که دو نوع خورشت در آن سفره باشد ؛ دخترم، اموال دنیا حلال آن حساب دارد و در حرامش عقاب است. تا یکی را بر نداری چیزی نمی‌خورم.اُمّ‌کلثوم می گوید: یکی {شیر} را بر‌داشتم، پدرم با یک قرص نان و مقداری نمک افطار کرد، حمد و ثنای خدا را به جا آورد و به نماز ایستاد و پیوسته در حال نماز بود، گاهی از اتاق بیرون می‌رفت و به آسمان نگاه می‌کرد، سورة «یس» را تا آخر تلاوت کرد، از حرکات أمیر‌المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در آن شب بوی شهادت و لقای پروردگار استشمام می‌شد، شب از نیمه گذشت بعد از تجدید وضو و پوشیدن لباس از اتاق بیرون آمد، به حیاط خانه رسید، مرغابیها دور او را گرفته و صدای آن‌ها بلند شد، حضرت فرمود: صداهایی است که در پی آن نوحه‌ها خواهد آمد، آن‌گاه به من دربارة آب و دانة آن‌ها سفارش کرد و از منزل خارج شد. اُمّ‌کلثوم اضافه می‌کند: با مشاهدة این حالات به حضور برادرم امام حسن ـ علیه السّلام ـ رفتم و جریان را تعریف کردم، امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ حرکت کرد و قبل از رسیدن أمیر‌المؤمنین ـ علیه السّلام ـ به مسجد جامع کوفه به آن حضرت رسید و گفت: هنوز ثلثی از شب باقی مانده است، چرا زود از خانه بیرون آمده‌اید ؟
حضرت در جواب فرمود: نور دیدگانم، خوابی دیده‌ام که تعبیرآن شهادت من است.
امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ خواست که همراه پدر باشد، حضرت أمیر ـ علیه السّلام ـ فرمود: پسرم تو را به حقّی که به گردنت دارم قَسَم می‌دهم که به خانه بر‌گرد، امام حسن ـ علیه السّلام ـ به خانه بر‌گشت. أمیر‌المؤمنین ـ علیه السّلام ـ به مسجد رفت، چند رکعت نماز خواند، با رسیدن وقت اذان بالای مأذنه رفت و با صدای بلند اذان گفت، آن‌گاه به داخل مسجد باز‌گشت، خفتگان را که از جملة آنان ابن‌ملجم بود برای اقامة نماز بیدار کرد، سپس به سمت محراب رفت و به نماز ایستاد، همانند عادت همیشگی در نماز‌های فریضه و نافله رکوع و سجده را طول داد ؛ ابن‌ملجم ملعون بلند شد و در مقابل ستونی که امام ـ علیه السّلام ـ در کنار آن مشغول نماز بود، ایستاد، صبر کرد قرائت و رکوع و سجدة اول نماز امام تمام شد، امام ـ علیه السّلام ـ سر از سجده برداشت، در این هنگام ابن‌ملجم شمشیر را کشید و بر سر آن حضرت زد، ضربه بر نقطه‌ای فرود آمد که قبلاً در همان نقطه ضربة « عمرو‌بن‌عبدود » وارد شده بود. امام ـ علیه السّلام ـ متوجّه ضربه شمشیر شد، از رو به زمین افتاد، در حالی که کسی نزد آن حضرت نبود، چنین گفت: «بسم اللّه و با‌للّه و علی ملّة رسول اللّه» آن‌گاه صدا زد: قسم به خدای کعبه ابن‌ملجم ملعون مرا کشت، مردم {مواظب باشید} فرار نکند.
    راوی اضافه می‌کند: مردمی که در مسجد بودند با شنیدن صدای آن حضرت از هر سو به طرف آن بزرگوار دویدند ؛ امام ـ علیه السّلام ـ را مشاهده کردند در حالی که دستمال خود را روی سر می‌بست و خون بر صورت و محاسن او جاری بود و می‌فرمود: این همان وعده‌ای است که خدا و رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ داده‌اند.
    جبرئیل أمین ـ علیه السّلام ـ شهادت أمیر‌المؤمنین ـ علیه السّلام ـ را میان آسمان و زمین ندا داد،
    اُمّ‌کلثوم با شنیدن ندای جبرئیل نوحه‌کنان به سراغ برادران خود حسن و حسین ـ علیهما السّلام ـ رفت و آنان را از شهادت پدر با خبر کرد ؛ حسنین ـ علیهم السّلام ـ از منزل بیرون آمده و راه مسجد را در پیش گرفتند، در بین راه مردم را دیدند که در رثای حضرت نوحه می‌کردند، وقتی وارد مسجد شدند جماعتی از مردم می‌خواستند حضرت أمیر ـ علیه السّلام ـ را سر پا نگه دارند تا نماز صبح را اقامه کند ولی امام ـ علیه السّلام ـ قادر بر ایستادن نبود، {به دستور پدر } امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ جلو ایستاد و فریضة صبح را به جای آورد و أمیر‌المؤمنین ـ علیه‌السّلام ـ نشسته و با اشاره نماز صبح را اقامه کرد.[1]
    تا اینجا آن قسمت از تاریخ شب نوزدهم ماه مبارک رمضان که در جواب سؤال نقش دارد بیان شد، نکات زیر از مجموع مطالب قابل استفاده است:
    1. امام مجتبی ـ علیه‌السّلام ـ خواست همراه حضرت باشد ولی در جهت اطاعت از دستور پدر به خانه بر‌گشت.
    2. به دلایل زیر نمازی که ضربة شمشیر بر سر امام ـ علیه السّلام ـ اصابت کرد فریضة صبح نبوده است:
    الف: امام فرادا (تنها) نماز می‌خواند.
    ب: در نزدیکی محلّ نماز امام کسی نبود و مردم در گوشه و کنار مسجد مشغول نماز بودند و با شنیدن صدای امام ـ ـ علیه السّلام ـ به سوی آن حضرت دویدند.
    ج: در عبارت فوق‌الذکر آمده بود: امام ـ علیه السّلام ـ از مأذنه پائین آمد، خفتگان را بیدار کرد و به جانب محراب رفت و به نماز ایستاد.
    روشن است که امام ـ علیه السّلام ـ قبل از اقامة نافله به فریضه مشغول نمی‌شود.
    بنا‌بر‌این نمازی که در آن نماز، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ ضربت خورده، نافله بوده است نه فریضه ؛
    مؤیّد این کلام فرمایش محدّث قمی(ره) در پاورقی منتهی‌الآمال است، وی چنین گفته است: معلوم باشد که آنچه از روایات مستفاد می‌شود آن است که نمازی که حضرت أمیر ـ علیه السّلام ـ در آن ضربت زده شده نافلة فجر بود.[2]
    نتیجه: علّت عدم حضور امام حسن و امام حسین ـ علیهما‌السّلام ـ در حین ضربت خوردن پدر در مسجد جامع کوفه، نرسیدن وقت فریضة صبح بوده است، نه این که برای نماز اول وقت و جماعت اهمیّت قائل نباشند.

    -----------------------------------------------------------
    [1] . مجلسی، محمّد‌باقر، بحار‌الأنوار، دار احیاء التراث‌ العربی ، بیروت، چاپ سوم، 1403 هـ ، ج 42 ، صص 283 – 276 با تلخیص.
    [2] . قمی، حاج شیخ عباس، منتهی‌الآمال، مؤسسه انتشارات هجرت قم، چاپ سیزدهم، زمستان 1378، ج1، ص 329. 


نظرات (۳)

با مطالب جدید بروزیم
یا علی
پاسخ:
با سلام
تشکر از اینکه اطاع دادین.
با مطلبی با عنوان فدای کردن یک چشم در راه امربه معروف بروزیم
http://heyateabasaleh.mihanblog.com/post/1552
پاسخ:
تشکر از اینکه اطلاع دادین
با مطالبی به مناسبت سالروز تخریب بقیع بروز هستیم

یاعلی
پاسخ:
ممنو از اینکه اطلاع دادین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر