زنگان-کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان

ارسال مطلب
مهرزنجان
حرف تو

بسیج و بصیرت

سیب

----- شما در زنگان هستید zanghan.ir -----

زنگان جایی برای نخبگان وبلاگ نویسان "زنجانی"

تیتر بزنید جایزه بگیرید
 تیتر بزنید جایزه بگیرید
آخرین نظرات
معرفی کتاب
 معرفی کتاب
پیوندهای روزانه
پیوندها
 مصاحبه با وبلاگ نویسان

تهاجم به خود در وهم زندگی

کانون وبلاگ نویسان جوان زنجان | دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۱ ق.ظ

وبلاگ جامانده ام تنها نوشت

در قسمتهای آغازین کتابها یا مقالات با موضوع سبک زندگی، بخشی به نام مفهوم‌شناسی سبک زندگی دیده می‌شود که در آن تاریخچه‌ی پیدایش این مفهوم و تعاریف مختلفی که افراد مختلف از آن ارائه نموده‌اند طرح و بعضًا نقد می‌گردد وما نیز در مطالبی در پست‌های پیشین به آن اشاره کرده‌ایم. اما این نوع مفهوم‌شناسی کافی نمی‌باشد. مفهوم‌شناسی سبک زندگی در گرو این است که بدانیم سبک زندگی پاسخ به چه سوال و نیازی است. این نوع مفهوم‌شناسی است که می‌تواند رابطه‌ی میان مفهوم سبک زندگی و چگونه زیستن را روشن کند.

ما ‌آنگونه‌ هستیم،‌ که‌زندگی‌می‌کنیم

چندیست که از سبک زندگی، بسیار سخن می‌رود؛ از اهالی سیاست و اقتصاد گرفته تا اهالی علم و فلسفه، همه اشارتی به سبک زندگی دارند و به نحوی به آن  نظر می‌کنند. این ‫توجه، نشان از آن دارد که سبک زندگی برای ما،  مهم شده ‫است. شاید این اهمیت را بتوان از دو منظر به بیان آورد؛ یکی اهمیت سبک زندگی به عنوان چهارچوبی مفهومی برای تحلیل جامعه شناختی جامعه‌مان و دیگری به عنوان امری تعیین کننده در جامعه‌ی امروزین ما. ما متوجه شده‌ایم که هرطور که بخواهیم، نمی‌توانیم زندگی کنیم و گویی سبک خاصی از زندگی به ما تحمیل می‌شود و اوست که ما را تعین می‌بخشد؛ به نحوی که می‌توان گفت، امروز، این سبک زندگی است که ما را می‌سازد. از سوی دیگر، ما زندگی را در سبک زندگی می‌بینیم؛ چنانکه چگونه زیستن از چرا زیستن جلو افتاده و اگر چگونگی نباشد چرایی هم بی‌مورد می‌گردد. در نهایت تغییرات مدرنیزاسیون از ‫صدوپنجاه سال پیش تاکنون به قدری پیش رفته است که آثار آن در ظاهر جامعه مسلط شده و رنگ و بوی سنت از جامعه رخت بربسته است. در این میان نزاع سنت-مدرنیته دیگر بلامحل شده است و جای خود را به نزاع مدرنیته-مدرنیته داده است. حال که چهره‌ی متحول جدید در حال آشکار شدن است و همه دریافته‌ایم که مدرنیته ما را با خود برده است.

ما هر اعتقاد و تفکری که داشته باشیم نهایتًا آن را در سبک زندگیمان پدیدار می‌کنیم. ما آنی هستیم که زندگی می‌کنیم. و امروز با برخورداری از تاریخ و تجربیات بشر، امکان‌هایی را برای سبک‌های متفاوت زندگی در اختیار داریم. ما با سبک زندگی حتی اعتقادات خود را با آزمودن در عمل، اصلاح می‌کنیم و هویت خود را با صورتبندی سبک زندگیمان تحقق می‌بخشیم.

 

ما‌ آنگونه‌ زندگی‌ می‌کنیم،‌ که ‌می‌فهمیم

اما به راستی، سبک زندگی چیست؟ و چرا چنین طرح شده ‫است؟ امروز، به راحتی تعریف سبک زندگی برای همگان ممکن و قابل درک است و دانش و ادبیات علوم اجتماعی غرب نیز این ‫تعریف را منظم‌تر و دقیق‌تر ساخته است. هرچند همچون سایر ‫مفاهیم علوم اجتماعی، امکان صدها تعریف برای آن هست، اما ‫به عنوان مجموعه‌ی گرایش، بینش و رفتارها، اجماعی نسبی بر آن، حاصل است.

سبک زندگی در گذر از جامعه‌شناسی به مطالعات فرهنگی؛ یعنی گذر از مقیاس کلان در تحلیل جامعه به مقیاس خرد، در اثر ناکارآمدی‌های مقیاس کلان، شکل گرفت. در تعاریف ‫جدید، سبک زندگی جای مفاهیمی چون طبقه، نزد مارکس یا ‫قشر اجتماعی، نزد وبر را گرفته است. بدین‌سان، سبک زندگی ‫نماد هویت گردیده، چراکه اینک سبک زندگی، مالک وحدت و تمایز شده است. در واقع، محوریت سلیقه در مفهوم سبک‫زندگی حکایت از قدرت انتخاب فرد دارد و امکان وحدت و تمایز را در خود فراهم آورده است؛ بدینگونه‫ که با انتخاب سبکی از زندگی، خود را با دیگری، یکی می‌کنیم و از یکی، جدا. ما چنین  ‫می‌پنداریم که با سبک زندگی، ‫را سامان می‌دهیم.

 

ما انگونه می‌فهمیم، که سبک زندگی می‌ورزیم

آنچه در تصور اولیه از سبک زندگی به ذهن متبادر می‌شود، روش سامان زندگی است؛  نحوه‌ی آرایش زندگی. هر کس بر ‫اساس اهدافی که در زندگی برای خود در نظر دارد، نوعی سبک زندگی انتخاب می‌کند. استاد دانشگاه، پزشک، معلم، پلیس، کارگر، روحانی و... هر کدام به مقتضای شغلشان از سبک زندگی خاصی پیروی می‌کنند و با سبکی از زندگی خود ‫را از بقیه جدا می‌سازند. سبک زندگی حاصل ترکیبی از تغذیه، ‫تفریح، کار، ازدواج، پوشش، مسکن، حمل‌ونقل و ... است و ربطی به امروز و گذشته ندارد و تنها بر اثر تکامل ابزار، و تحلیلهای فلسفی همه می‌دانند که سبکهای زندگی، ‫تغییراتی صوری در آن رخ داده است. بدین‌سان، بشر در تمام ادوار تاریخ، سبکی از زندگی را برای خود اختیار کرده بود و به شیوه‌ی خاصی زیست می‌کرده است.

 در نتیجهی تسری هستی جدید انسان در طبیعت و اجتماع و به تبع نظام جدید اجتماعی، ماهیت امورات زندگی بشر به هم ریخت و سروسامانی تازه یافت؛ اما بهینه‌ی این امور در مواجهه با فرد به گونهای که تهاجم پیرامون را تعدیل کند، نیاز به داشت؛ که در قالب سبک زندگی مفهوم‌سازی شد. پس ما با سبک زندگی به برنامه‌ریزی تصرف خود، اندیشه می‌کنیم و سبک زندگی هم به مثابه تکنولوژی تصرف خود، در دنیای یکسره تهاجم، به کار ما می‌آید.

 

ما ‌آنگونه ‌سبک‌زندگی‌ می‌ورزیم، ‌که ‌دعوت‌ شد‌ایم

زندگی نیازمند معناست و هنگامی که از غایت، روی برمی‌گردانیم، معنا، به زندگی موهبت نمی‌شود و در نتیجه باید کسب هویت کنیم. ما برای کسب هویت، نیاز به مطرح شدن داریم: نیاز به دیده‌شدن، شنیده‌شدن، خوانده‌شدن، بوئیده‌شدن، لمس‌شدن، چشیده‌شدن. لذا به تحریک دیگران می‌پردازیم و از این طریق، دیگران را مصرف می‌کنیم. پس برای کسب هویت، ‫باید تصرف کنیم. در حقیقت، تصرف، هم ماهیت ما، و هم طریق کسب هویت ماست. انواع طعم‌دهنده‌ها، عطرهای تحریک کننده، ‫موسیقی‌های تحریک کننده، لباسهای تحریک کننده، مدلهای تحریک کننده، همه و همه برای تحریک بیشتر انسان است؛ تحریک بیشتر حس چشایی، حس بویایی، حس لامسه، حس شنوایی و حس بینایی و به این واسطه تهاجم و سلطه‌ی بیشتر ‫بر خود و دیگران. بدین‌سان، در شرایط جدید، ماهیت اجزاء و ترکیب زندگی منقلب می‌شود؛ دیگر خوردن، خوابیدن، پوشیدن ‫و مسکن و ازدواج و کار وجه‌ی دیگر می‌یابند و همگی در افق دیگری دیده و معنا می‌شوند. این انسان، زندگی دیگری را مراد کرده است؛ زندگی‌ای که با جریان خلقت همراه نیست و با آن سر ستیز دارد. ستیزی که در پس سبک زندگی، پنهان است و برای او همچون زندگی جلوه می‌کند.

در سایه‌ی چنین تمنایی و در پرتو چنین افقی برای مهیا ساختن زندگی جدید، نظام ‫اجتماعی با سازوکاری دیگر ضرورتًا به ‫ظهور می‌رسد. اما مهیا شدن برای آن، همانا محدودیت آن است. نظام اجتماعی، حداقلی‌ترین حالت، برای سازش چنین افرادی در میان دوگانه‌ی خوردن و خورده شدن باید تعادل را نگه دارد و نمی‌تواند به هر صورتی باشد. اگر نظام اجتماعی، مانع تهاجم انسانها به یکدیگر شود، استبدادی و مخالف آزادی، و اگر مانع نشود، آنارشیستی و مخالف عدالت می‌نمایاند. پس نظام اجتماعی، اساساً نه می‌تواند نامتناسب با چنین انسانهایی باشد و نه می‌تواند کاملاً در اختیار آنان باشد؛ لذا برای بهره‌برداری از چنین انسانی، یکسره باید تحریک حرص را به عنوان محرک اجتماعی در چهارچوب کنترل شده‌ای در باطن چرخه‌های اجتماعی قرار دهد. در نتیجه هر نظام اجتماعی، امکانهای خاصی در زندگی را اقتضا دارد و به شما امکان نمی‌دهد هرطور که بخواهید، باشید؛ به سخن دیگر، ‫سبک زندگی را تحمیل می‌کند. در حقیقت، نظام اجتماعی به واسطه‌ی تحریک حرصی که برای تعادل حیات نیاز دارد، شما ‫را به زندگی خاصی دعوت می‌کند. زندگی‌ای که در صورت برنامه‌ریزی ساخت‌زندگی فرد ‫زندگی یا سبک زندگی همه‌ی افراد یک اجتماع، تجلی دارد. ‫سبک و صورتی که تهاجم و تصرف به خود ویژگی آن است. اما این دعوت، نه پذیرشی دلبخواهانه، بلکه اجباری دارد که ‫در صورت رد آن، دچار مصائب بسیاری می‌شوید. همانطور ‫که ما به زندگی خاصی دعوت می‌شویم، از مفاهیم دیگری که در تناسب با آن، به ظهور می‌رسد، بهره می‌برد و مفاهیم نیز در ‫قوام چنین نظامی، ما را دعوت به زندگی خاصی می‌کنند. و ما ‫با پا نهادن در این زندگی و کاربرد این مفاهیم، دعوت را لبیک می‌گویم.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
صفحه اصلی
درباره ما
تماس با ما
ثبت وبلاگ
گلدون وبلاگی
ارسال مطلب
فا تولز ، ابزار رایگان وبمستر